دانلود رمان اتریوم به قلم آدنا کوک با لینک مستقیم
دانلود رمان اتریوم… در پاییز ۱۳۹۶، صرافی رمز دیجیتال بیترکس میلیونها دلار از داراییهای کاربران ایرانی را به بهانه تحریمها مسدود کرد. سرانجام، پس از گذشت حدود دو سال و عبور از یکی از تاریخیترین سقوطهای بیتکوین، این داراییها آزاد شدند. داستان از دید کیمیا و کتی روایت میشود. کیمیا، خلاق و باهوش، از همسرش جدا شده و در دنیای بیرحم اطرافش تصمیم به خودسازی گرفته است. در سوی دیگر، کتی، زیبا و شاد، زندگی عاشقانهای دارد؛ اما ناخواسته درگیر بلندپروازیهای برادرش، کیوان، میشود.
عضلاتم منقبض شده بود و حس میکردم پوست صورتم داغ شده است. دستم را روی گونهام گذاشتم؛ قطعاً اگر سبزه نبودم، تغییر رنگم دیدنی بود.
اما حالا چرا اینطور بودم؟ نه گریهام میگرفت، نه میتوانستم سرخ شوم تا دیگران بفهمند ناراحت یا خجالتزده شدهام. هیچچیز… یک لعنتی تمامعیار، از همان آغاز!
الان باید گریه میکردم و اشکریزان محیط را ترک میکردم؟ ولی…
من یاد گرفته بودم زندگی همین است. برخوردهام با امیر هم همیشه همینطور بود. بعد از هر بار سکوت من، او گستاختر میشد.
نفسم را با صدا بیرون دادم. در حافظه دوربین چه چیزی پیدا میکردند؟
فیلم فاتح با دوستدختر سفید و خوشگلش؟ یا چیز دیگری؟
فاتح دوست من نبود. چند بار باید لهام میکرد تا این را قبول کنم؟
اینا که این همه ویروس تابلو را از لپتاپ پیدا نکرده بودند، منطقی بود که چیز دیگری هم پیدا نکنند.
یادآوری خاطراتم با امیر، بهجای اینکه مرا ناراحت و گریهدار کند، بیشتر عصبیام کرده بود.
دندانهایم را روی هم فشار دادم. باید سریعتر عمل میکردم.
قبل از اینکه فربد متوجه حرکاتم شود، سرویس اصلی برنامه کپی را تغییر دادم.
اگر کپی فیلمهای رم دوربین برایشان مهم بود، خب باشد! هر فیلمی که روی SD کارت دوربین بود و به این لپتاپ وصل میشد، من هم برای خودم کپی میکردم. همین بود! یک ضدضربه…
فربد به من نگاه کرد. سریع ویندوز را ریست کردم. باید همه مشکلاتم را خودم حل میکردم؛ تنها خودم!
باید رمز دوربین خانه خواهر کیوان را پیدا میکردم و ردم را از آنجا پاک میکردم.
آره… یک راه میساختم، با بیل و کلنگ، برای خودم.
عضویت در انجمن نودهشتیا (کلیک کنید)