دانلود رمان مسکوت به قلم الهه مرگ با لینک مستقیم
دانلود رمان مسکوت… سورن راد، از ۱۸ سالگی خانوادش رو ترک میکنه، بعد سیزده سال برمیگرده. تا زندگی از هم پاشیده برادرش و شرکتی که طی اتفاقاتی بهم ریخته رو جمع کنه…که با دختر عموی جسور و جذابش، آشوب آشنا میشه، آشوبی که توی نگاه اول دل میبازه و بدجوری دل میبره از سورن؛ با برملا شدن راز بزرگ سورن همه چی بهم میریزه…
نگاه هر سه نفرمون به سمت صورت جدی سورن افتاد. دستی کنار گوشه لبش کشید و رو به عمو گفت: – آخه بین این همه کار، بریم مسافرت که چی بشه؟ اگه میخواید شما برید!
– حالا اگه بیای چی میشه…؟ با شنیدن صدای شاکی من، همون طور که به پشتی مبل تکیه داده بود و پا روی پا انداخته بود،
فنجون قهوه اش رو بلند کرد و در حالی که نزدیک دهنش میبرد، گفت: – کارام میمونه، باید تا یکی دوهفته آینده حلشون کنم و برگردم !
تو این چند روز که اومده بود، محمد و آذین رو آشتی داده بود و حالا که قرار بود به بهانه آشتی کردنشون و جمع شدن خانواده دور هم، به مسافرت بریم، آقا سورن مخالفت می کرد.
این بار عمو تیکه ای از شیرینی رو میز رو برداشت و درحالی که توی دهنش میذاشت، گفت: -سورن جان، عمو سخت نگیر !
یک هفته بیشتر نیست که، بعد سیزده سال اومدی اینجا، چرا اینقدر عجله داری برای برگشتن میکنی؟ – چون که اونجا یکی منتظرمه… نمیتونم زیاد تنهاش بزارم!
پس آقا سورن تنها نبود! معلومه که تنها نیست، آخه اون الان نزدیک بیست و هشت سالش، چطور میتونه تنها باشه..؟!
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید