دانلود رمان سوگلی شیخ به قلم شاین با لینک مستقیم
رمان سوگلی شیخ اثری هیجانانگیز و در عین حال پر از تعلیق و رمز و راز است که به دنیای تاریک و پیچیده مافیا در دبی میپردازد. این رمان داستان دختری را روایت میکند که وارد دنیای خطرناک مافیا میشود و درگیر عشق ممنوعه و پنهانی با پسر شیخ میگردد. روایت جذاب، صحنههای پرکشش و روابط پیچیده، این اثر را به یکی از پرمخاطبترین رمانها تبدیل کرده است.
نگار، دختری 20 ساله، برای تیغ زدن یک مرد پولدار وارد ماشین او میشود؛ اما غافل از آنکه این مرد رئیس باند مافیایی در دبی است و او را به سوگلی خود تبدیل میکند. همهچیز زمانی پیچیدهتر میشود که نگار به فواد، پسر شیخ، دل میبازد و یک رابطه عاشقانه و پنهانی میان آنها آغاز میشود. اما اوج داستان زمانی رخ میدهد که شیخ آنها را در لحظهای حساس غافلگیر میکند…
“من حالم خوبه
_تمسخرآمیز خندید. حالت خوبه؟ کدوم آدم سالمی به دوتا دختر حمله میکنه و بعد اینکه یکیشون رو توی زیرزمین حبس کرد، به اون یکی … میکنه؟ جای کتکات رو بدنش مونده بود! اینجوری قرار شد ازش محافظت کنی؟
کلافه سرم رو میون دستام گرفتم. سامیار همیشه زیاد حرف میزد. وراجیهاش، سرم رو میبرد. دائماً نصیحت میکرد و سعی داشت راه درست رو بهم نشون بده. در این مواقع یادش میرفت که من به حرف کسی گوش نمیدم.
بخش بزرگی از دارایی عامر و فروختم به حنیف. طبق قراردادهایی که امضا زدم حتی خونهای که توش زندگی میکنه الان به نام حنیفه.پوزخند زد و نخی سیگار روشن کرد. زیر لب زمزمه کرد:
_طبق معمول، عوض کردن بحث…
خودم رو جلو کشیدم و از فاصله نزدیکتر بهش نگاه کردم.
_تو چه مرگته امشب سامیار؟
کامی از سیگارش گرفت و دودش رو با خشم بیرون فرستاد.
_تو چه مرگته؟ زدی دخترهی بیچاره رو سیاه و کبود کردی طلبکارم هستی؟
نیش و کنایههایی که میزد، داشت عصبیم میکرد._سامیار چرت و پرت نگو. میدونی که قرص نخورده…
_آها حالا شد! حداقل خوبه قبول داری که وقتی قرص نمیخوری با یه حیوون وحشی هیچ فرقی نداری! ولی فقط قرص کافی نیست. فواد تو باید بری پیش روانکاو!
پوفی کشیدم و دست کردم تو کیف پولم تا اسکناسی بیرون بکشم.
_هیچ تمایلی به شنیدن حرفهای تکراریت ندارم؛ من پیش روانکاو نمیرم. اگه قرصامو میخورم هم فقط بخاطر اینه که از حمله عصبی خسته شدم وگرنه کاملاً سالمم. نصیحتاتو واسه خودت نگهدار.
اسکناس رو روی میز گذاشتم و صندلی رو کوبیدم، ازت زیاد.توی ماشین که نشستم، چشمم به گوشیم روی صندلی شاگرد خورد. از عصر خاموش بود. بعد از اون گندکاری نگار، هنوز جرات روشن کردنش رو نداشتم…
ماشین رو روشن کردم و گوشی رو برداشتم. با توجه به اتفاقات امروز، بهتر بود چند روزی نگار رو به حال خودش میذاشتم…”
برای مطالعه راحتتر این رمان پیشنهاد میکنیم اپلیکیشن نودهشتیا را نصب کنید. این اپلیکیشن بهترین ابزار برای دسترسی سریع و آسان به رمانهای جذاب و خواندنی است.
اگر نویسنده این اثر با انتشار آن در سایت شایسته مخالف است، لطفاً درخواست خود را ثبت کنید تا در اولین فرصت حذف گردد.
با دانلود رمان سوگلی شیخ از سایت شایسته، وارد دنیایی پر از عشق، هیجان و خطر شوید!