دانلود رمان هفت خبیث به قلم بهاره حسنی با لینک مستقیم
دانلود رمان هفت خبیث.. دُرنا، که مادرش را از دست داده و به طور مستقل از پدرش زندگی میکند، پیامهای ترسناکی دریافت میکند. از نقاشیای که مرگ یک دختر را به تصویر کشیده تا عکسهای خصوصیاش که به طرز مرموزی در آپارتمانش ظاهر میشود. دُرنا تک فرزند پدر و مادری است که بعد از سالها انتظار به دنیا آمده و همیشه احساس تنهایی و انزوا کرده است. در کنار “البرز”، دوست خانوادگی پدرش، هیچ همدمی نداشته است.
اما حالا، این پیامهای ترسناک، دنیای او را به هم میزنند. همه این وحشتها از گذشتهای میآید که یادآوریاش برای دُرنا بسیار دردناک است. گذشتهای که باید در برابر گروهی خبیث از آن حرف بزند و حقیقتی تاریک را آشکار کند. و حالا دُرنا باید با این حقیقت روبهرو شود، اگرچه نمیداند که آیا آمادهی مواجهه با این خطرات است یا نه.
بعد از آن شب مهمانی دیگر تا مدتها جمع آنها، یا به قول البرز هفت خبیث را ندیدم.
اما به طور مدام با البرز در تماس بودم. ما ساعت ها با هم حرف میزدیم و چت میکردیم و از دردهای دل همدیگر میگفتیم.
در چند ماه اخیر البرز جای خالی خیلی چیزها را برای من پر کرده بود.
پدر و مادری که حوصله من را نداشتند، خواهر و برادری که وجود نداشت و دوستان صمیمی که انقدر کم بود که اصلا به حساب نمیآمد.
رابطه با البرز انقدر راحت بود مثل اینکه با خودم حرف میزنم. هیچ قضاوتی هیچ زمانی از البرز دیده نمیشد.
او فقط گوش میداد و گاهی نظر میداد نظراتش با اینکه خوب بود اما چون به شدت واقع بینانه بود، معمولا به مذاق من خوش نمیآمد.
البرز بسیار پخته تر و عاقل تر از سنش بود. جوری که گاهی فراموش میکردم که ما همسن هستیم.
او همیشه حرفهایی میزد که حتی برای من که در یک خانواده هرتی پرتی و بی سواد هم بزرگ نشده بود تازگی داشت.
گاهی به خنده به او ویکی پدیای متحرک میگفتم.
ما در عرض مدت کوتاهی تبدیل به دوستانی صمیمی شدیم و این برای من خیلی خوب بود.
من حتی در رابطه با عروس هلندی مرده در کیفم و ان شب مهمانی و ترسی که تجربه کرده بودم هم به او گفتم.
او چیزی نگفت اما میدانستم که او هم مثل من در ته قلبش میداند که همه چیز بازی آنهاست.
تنها چیزی که به او نگفتم چیزی بود که همیشه در ته دلم نسبت به ضیا حس میکردم.
عضویت در انجمن نودهشتیا (کلیک کنید)
دانلود رمان هفت خبیث.. دُرنا، که مادرش را از دست داده و به طور مستقل از پدرش زندگی میکند، پیامهای ترسناکی دریافت میکند. از نقاشیای که مرگ یک دختر را به تصویر کشیده تا عکسهای خصوصیاش که به طرز مرموزی در آپارتمانش ظاهر میشود. دُرنا تک فرزند پدر و مادری است که بعد از سالها انتظار به دنیا آمده و همیشه احساس تنهایی و انزوا کرده است. در کنار "البرز"، دوست خانوادگی پدرش، هیچ همدمی نداشته است.
اما حالا، این پیامهای ترسناک، دنیای او را به هم میزنند. همه این وحشتها از گذشتهای میآید که یادآوریاش برای دُرنا بسیار دردناک است. گذشتهای که باید در برابر گروهی خبیث از آن حرف بزند و حقیقتی تاریک را آشکار کند. و حالا دُرنا باید با این حقیقت روبهرو شود، اگرچه نمیداند که آیا آمادهی مواجهه با این خطرات است یا نه.