دانلود رمان آرتیست… آذر دخت که دانشجوی رشتهی تئاتر است به عقد مهدی در می آید. آنها با وجود دو خانواده سنتی، در دوران عقد با مشکلاتی روبرو میشوند.اما موضوع به اینجا ختم نمیشود. یونا بازیگر مطرح سینما و پسر امیرخسرو جم، کارگردان موفق، برای یک دوره اجرای افتخاری تئاتر به دانشکدهای که آذر دخت مشغول تحصیل هست میرود و…
حسین به خواست آقا ابراهیم مشغول پذیرایی شد. آذر دخت نگاهی چرخاند و تنها مبل خالی، درست روبه روی مهدی بود. نشست و پا روی پا انداخت و آقا ابراهیم چشم غره رفت و حرص خورد.
پسر مقابلش، با پوستی سفید، مانند مادرش و موها و ابروهای پرپشت و مشکی مثل پدرش، از نظر اندام و ظاهر، مقبول بود.
تا جایی که می دانست، پسرهای حاج قدرت آرام بودند. البته به قول ساناز، گاهی حسین جوش می آورد.
اما آنطور که فهمیده بود، مهدی ولد خلف خانواده اش محسوب میشد.
حسین کسب و کاری برای خودش راه انداخته بود و دو سه سالی میشد که در مغازه ی لوازم التحریری که اجاره کرده بود، مشغول بود.
اما مهدی کنار پدرش در هایپر مارکت مانده بود. علاوه بر این ها، حاج قدرت کار بساز و بفروش ساختمان هم می کرد. اوضاع مالیشان هم خوب بود. دستشان به دهانشان میرسید.
این مراسم خواستگاری، برای آذردخت بیشتر جنبه ی سرگرم کننده داشت. خواستگارهای قبلی اش را می راند و برای آمدنشان به خانه مخالفت می کرد.
اما مدتی قبل که مهدی او را در خیابان دیده بود، مقابلش ایستاده و گفته بود که یک فرصت به او بدهد. آذر دخت گفته بود عاشق تئاتر است.
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید
[…] دانلود رمان آرتیست به قلم مریم عباسقلی با لینک مستقیم […]
[…] دانلود رمان آرتیست به قلم مریم عباسقلی با لینک مستقیم […]