دانلود رمان اپسیلون به قلم گیسو خزان با لینک مستقیم
دانلود رمان اپسیلون… حامی رییس یه شرکت گردشگری هواییه و شادلی یه اشپز رستوران هردو در یک مهمانی شرکت میکنن شادلی ب عنوان اشپز و حامی مهمان. زمانی ک در حال خودشون نیستن اتفاقی باهم میخوابن ک موجب بارداری شادلی میشه. شادلی قبل اینکه حامی ببینتش از مهمونی میره ولی چندماه بعد ک میفهمه…
نچ کلافه ای گفتم و نگاهم و برای چندمین بار از آینه ماشین که روی در خونه هومن فیکسش کرده بودم. به ساعت دور دستم دوختم.
پنج دقیقه گذشته بود از زمانی که برای شادلی تعیین کردم و هنوز نیومده بود نمی دونستم لازمه طبق هشداری که دادم خودم وارد عمل بشم یا چند دقیقه دیگه هم صبر می کردم؟!
گوشیشم که همچنان جواب نمی داد. بعید می دونستم رفته باشه تو فاز قهر و لج و لجبازی و بخواد من و اینجا بکاره…
اونجوری که اون ذوق کرد وقتی بهش گفتم منتظر میمونم تا باهم بریم…
انگار از خداش بود که زودتر از این جا بره پس احتمالاً اگه یه کم دیگه هم صبر می کردم می اومد.
کف دستم و روی فرمون کوبیدم و با کلافگی گفتم: بیا دیگه..
خسته بودم و دلم می خواست زودتر برسونمش و بعد برم خونه.
ولی با این اوصاف احتمالاً اون لحظه ای که به تخت خوابم می رسیدم و می تونستم بخوابم.. سه چهار صبح می شد.
نگاهم و یه بار دیگه به آینه دوختم و دیگه تصمیم گرفتم پیاده شم و به یه بهونه ای برم تو خونه ببینم کجا مونده..
که همون موقع در باز شد و دیدمش که با قدم های شتابزده ولی تا حد زیادی…
بی تعادل یه کم گیج و گنگ وسط کوچه وایستاد…
تا اینکه با دو تا بوق کوتاه پشت سر هم حواسش و به این سمت جلب کردم و اونم بالاخره نگاهش به ماشین من افتاد.
تو همین فاصله و تاریکی کوچه.. می تونستم تشخیص بدم که وضعیتش زیاد مساعد نیست که سریع دنده عقب گرفتم و قبل از اینکه اون به من برسه…
ماشین و کنار پاش نگه داشتم و در جلو رو براش باز کردم.
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید