دانلود رمان عمویم نباش به قلم ناشناس با لینک مستقیم
دانلود رمان عمویم نباش… داستان دختری که عاشق جاوید میشود و با جاوید ارتباط برقرار میکند و دراخر رازهایی برملا میشود که هویت و نسبت واقعی خود و جاوید مشخص میشود …
دوماه گذشت… دوماه بی جاوید گذشت!
همراه مامان و بابا به شمال اومدیم بابا پژوه جدیدی دست گرفته و حداقل تا عید نوروز همینجا هستیم.
باورم نمیشه دو ماه بدون جاوید نفس کشیدم اما باورم شد که اون فقط برای خوش گذرونی میخواستم، حتی یکبارم دنبالم نیومد…
نیومد تا حرف بزنیم، دلیل نخواست؟! جاوید منو نخواست…
به لطف بابا، هفتهی سومی که به شمال اومدیم تونستم تو این آموزشگاه به بچه های خردسال اما خرپول نقاشی یاد بدم.
وقتم میگذشت مشغول بودم دستم توی جیبم بود. همه چی خوب بود اما… اما جاوید نبود…
بچه های حرف گوش کن و خنگی بودن که پدر و مادراشون میخواستن بواسطهی پول از همون بچگی پیکاسو تربیت بشن!
هر وقت دلم برای جاوید تنگ میشد به ساحل میرفتم و نقاشی میکردم.
امروز هم از همون روزایی بود که بد هوای جاوید به سرم زده بود.
کلاس رو زودتر تموم کردم آخرای آبان ماه بود و هوا حسابی سرد شده بود. نم نم بارون میبارید.
بچه هایی که شیفت عصر بودن و تازه تعطیل شده بودن با خوشی توی خیابون دنبال هم میدویدن و شعر میخوندن…
با لبخند به شادی و خنده شون زل زدم.
چقدر دلم برای خندیدن تنگ شده بود، اما من لبخندم رو جایی کنار دلم… و دلم رو پیش جاوید جا گذاشتم.
ویلای آقاجون پر از خاطرات جاوید بود و من هر شب با خوابش شبم رو به صبح میرسوندم.
آروم آروم همراه با نم نم بارون کنارهی ساحل به یاد جاوید قدم زدم …
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید