دانلود رمان رخنه به قلم نگار رازقندی با لینک مستقیم
دانلود رمان رخنه… امیر حافظ یه مرد پر نفوذ و قدرتمند که ازش هر خلافی بر میاد و این دلیل بر این میشه که نیکی همسرش که تازه یک بچه یک ساله هم دارن از هم طلاق بگیرن اما حافظ به نیکی اجازه نمیده بچش رو ببینه مگر این که هر بار …
“راوی” رو به روی خونه پدریش ایستاد تا هدیه از ماشین حافظ پیاده بشه.
– بهشون بگم کجا بودم؟
حافظ که نمی خواست هدیه رو به دردسر بنداره رو بهش کرد: بگو رفتی پیش دوستت سوتی موتی ندی که خودت میدونی.
با تاکیدی درب ماشین رو بهم زد و به محض داخل شدنش صدای جیغ لاستیک های حافظ توی خیابون خلوت به گوش رسید.
دوباره باید برمی گشت. دوباره باید با مرسده چشم تو چشم میشد. تقصیر خودش بود.
می دونست سر لج و لج بازی زندگی سه نفر رو بلا تکلیف گذاشته.
باید با مرسده معامله می کرد.
دیگه بیشتر از این نمی تونست نیکی رو منتظر بزاره تا به خونه برگرده.
رکسی مثل همیشه توی حیاط منتظرش بود و به محض رسیدن حافظ خودش رو لوس کرد.
_امشب حوصله ندارم رکسی، برو کنار.
از اون زبون بسته چه توقعی داشت؟ اما حداقلش اون تنها کسی بود که بدون حرف زدن می تونست به حافظ دلداری بده.
با رسیدن به واحد بالا درب رو باز کرد و بی توجه به خونه ای که مرتب شده بود فقط روی مبل خودش رو پرت کرد که صدای مرسده از پشت سرش اکو شد.
– دیر اومدی، خیلی وقته منتظرتم.
چشم های حافظ قرمز بود. مشخصا خسته تر از همیشه به نظر می رسید و فقط دستش رو روی چشم هاش گذاشت.
– بخواب!
مرسده که از جواب کوتاه حافظ کفری شده بود نزدیکش رفت.
– همین؟ من به خاطرت تا این وقت شب بیدار موندم و منتظرت شدم.
_من گفتم منتظر بمونی؟ چرا نرفتی؟
کنارش روی مبل نشست و دستش رو دکمه لباس حافظ نشست.
-اینجا خونه مه… کجا برم؟
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید