دانلود رمان شوک شیرین… دو تعرض در یک شب و سرنوشتی که بعد از آن با حضور خان بختیاری رقم میخورد. دلوان دختری از تبار کورد که درست شب ازدواج اجباریش با خان یار احمدی فرار میکند و به خانه ی خان بختیاری پناه میبرد اما آنجا با حضور هیرمان، خانزاده ی پر ابهت بختیاری، بزرگترین اتفاق زندگی او رقم میخورد …
“گوهران سال ۱۳۸۷”چشمان داغ شده اش را بسته بود و به دور از چشم همه در باغچهی کوچک خانه قدم میزد.
باغچه ای که شاهد لبخندها و اشک های پسرانه اش بود.
کنار درخت انجیر ایستاد و دستش را رو تنهی بزرگ و تنومند آن کشید.
چه شب ها و روزهایی که همین درخت انجیر یک تنه جور دردهایش را کشیده بود.
بعد از ترخیص بیمارستان بدون اصرارهای مادر و پدرش به روستا باز گشته بود. حتی به تذکرهای هیرمان هم گوش نداد.
گفته بودند باید برود، قبول کرده بود اما میخواست روزهای آخر را در جایی نفس بکشد که احساس واقعی را پیدا کرده بود.
شاید کمی خاطره بازی میتوانست آرامش کند چه تلخ بود که باید با تمام این خاطرات خداحافظی میکرد و میرفت.
سخت بود که باید همهی رویاهایی که به دور از چشم همه و چه بی اهمیت به خواسته های مادرش در دل داشت را در خاک همین روستا چال میکرد میرفت.
با اینکه سال ها میشد از این خانه به خوی نقل مکان کرده بودند باز هم برایش اینجا حکم یک بهشت ابدی را داشت.
بهشتی که هر گوش هاش تصویری از آرزوهای دور و درازی بود که برای به دست آوردنش روز و شب برنامه می چید.
سرش را به تنهی درخت تکیه داد و نیشخند تلخی زد.
همه گمان داشتند که او واقعا از اینجا دل کنده هیچکس نمیدانست که حتی وقتی به خوی تبعید هم شد،
باز هم در هفته سه شبانه روز را در این خانه میماند …
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید