دانلود رمان تاراج به قلم شفیقه مشعوفی با لینک مستقیم
دانلود رمان تاراج… دختری که بی محبت پدر بزرگ شد زیر دست ناپدری دختری که روی پای خود ایستاد و زیر بار حقارت نرفت نابرداری که قاتل شد اعدام شد دختری هم لکه دار شد و مردی برای انتقام برخاست و هدفی جز به تاراج بردن جان و روح ”یغما“ ندارد…
هیاهوی دادگاه سرسام آور بود مردی زنش را به یاد فحش ب چرا مهریه اش را به اجرا گذاشته است. و باز و باز …
همان مرد سیاه پوش و عینک به چشم… و محمدی که ب این مرد شک کرده بود.
محمد این کیه هر جا میریم هست شانه بالا انداختم: شاید از خسروی ها باشه. محمد اخم کرده غر زد عینکشم بر نمیداره قیافش معلوم شه… – ولش کن محمد حوصله داریا.
محمد با همان اخمش به پسره زل زد و چیزی نگفت نیم ساعت بعد دادگاه اجرا شد. وکیل میلاد گفت و گفت و نتیجه نگرفت.
-حکم اعدام. و گریه و شیون مادر بالا گرفت… مرد سیاه پوشی که بعد از دادن حکم اعدام رفت.
حاج را پیر شد و میلاد پر از کینه پدرش را مینگریست… و این میان چیزی درست نبود، نگاه پر کینه ی میلاد درست نبود.
چشمان پر از پشیمانی حاج رضا درست نبود. و این چیز درست نبوده آتش به عالم میزد،
– حکم را هفته ی بعد روز جمعه اجرا می کردند، میلاد نه ترس داشت نه عجز… فقط کینه داشت.
اگر جرمش تعرض بود با شلاق و عقد اجباری دختر خسروی ها حل میشد ولی جرم او قتل هم بود قتل پسر خانواده ی داغ دار و ابرو ریخته.
با مامان که بیرون آمدیم به حاج رضا گفتم چند روزی میبرم پیش خودم، حاج رضا بر افروخت صدا بلند کرد و داد زد تو خیلی غلط میکنی دختره ی نحس…
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید