دانلود رمان تب آغوش سرد… داستان دوباره دختری به اسم«چکامه» هست، دختری که برای نجات جون مادرش مجبور میشه یک زندگی جدید انتخاب کنه،زندگی که با یک ازدواج اجباری یک ساله شروع میشه…
اونم با مردی که نقاب برچهره داره وحتی چکامه داستان حق شناختنش نداره،این مرد نقابدار پراز راز وبی احساس سنگ دل هست، برای چکامه توی این زندگی اجباری چه اتفاقی می افته وشرایط این زندگی چیه!؟؟…
منم بهش لبخندی زدم گفتم: همچنین . ازم پرسید حالت خوبه ؟منظورش رو خوب فهمیدم. خجالت کشیدم…
یاد مادرم افتادم . اگه الان چکامه دردمندش رو میدید، چه حالی پیدا میکرد. هوردخت دید حرفی نمیزنم .چیزی نپرسید. و بهم نزدیکتر شد
با دست های پلاسیده اش صورتم رو لمس کرد گفت: دختر زیبایی هستی مثل ماه شب چهارده میمونی. چشمان عسلیت دل هر مردی رو میتونه تصاحب کنه .
همه حرف هاش، از روی حسرت بود. نگاهش رو از چهره ام گرفت و روشو برگردوند سمت پنجره که از اونجا نمای باغ به خوبی پیدا بود.
یهویی گفت: فرزندی بیار تا ملکه دو جهان بشی. همین جور داشت بهم شوک وارد میکرد. هوردخت کی بود که از همه چیزم خبر داشت!!!
همه ی حرفاش تلنگری بود که بهم بفهمونه برای چی اینجا هستم. دوباره یاد شرایط صیغه نامه افتادم . صغیه نامه ای که با اومدن ین بچه تموم میشد.
و من مجبور بودم برای گرفتن حکم آزادیم بچه ای به دنیا بیارم و اون رو صحیح و سالم تحویل نقابدار بدم. این چند روز خیلی بهم سخت گذشته بود.
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید
دانلود رمان تب آغوش سرد... داستان دوباره دختری به اسم«چکامه» هست، دختری که برای نجات جون مادرش مجبور میشه یک زندگی جدید انتخاب کنه،زندگی که با یک ازدواج اجباری یک ساله شروع میشه…
اونم با مردی که نقاب برچهره داره وحتی چکامه داستان حق شناختنش نداره،این مرد نقابدار پراز راز وبی احساس سنگ دل هست، برای چکامه توی این زندگی اجباری چه اتفاقی می افته وشرایط این زندگی چیه!؟؟…