دانلود رمان یُمنا به قلم صاحبه پور رمضانعلی با لینک مستقیم
دانلود رمان یُمنا … چشمها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشمهایش و تمام… حرف میزنند، بیصدا، بیفریاد، بیقلم، ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد…! من از ابتلا به تو و خواندن چشمهایت گذشتهام… حافظم تو را.
بلافاصله بعد از نشستن، سفارشمان را دادیم و به امید زود آماده شدن، گارسون را با چشم دنبال کردم. دو نفر از همان لحظه از در وارد شدند. برعکسِ صبح، نیازی به فکر کردن هم نداشتم. شناختمش و اینجا بودنش عجیب نبود، چون نزدیک خانه بودیم و ما کریستوفر کلمب نبودیم که آنجا فقط کشفِ ما باشد. حسان و دوستش دقیقاً دو میز کناری بعد از ما نشسته بودند. هنوز من را ندیده بود. آراگل با نوک انگشت به بینیام زد.
_ بگردم، تو خیلی گشنهتری.
منظورش را با این جمله ناگهانی متوجه نشدم. هومی زیر لب گفتم و نگاهش کردم.
_ آخه پسر مردم رو درسته خوردی.
سرم را پایین آوردم و سعی کردم صدایم را فقط او بشنود.
_ هیس، آشناست، میشنوه.
دهانش باز شد تا چیزی بگوید، اما همان لحظه حسان بلند شد و آراگل دست بر زیر چانه، در سکوت آمدنش را نظاره کرد. سرم را بالا نیاوردم و تمام اینها را زیر چشمی میدیدم.
مثلاً ندیده بودمش، پس نهایت تعجب را که فکر میکنم آنقدر هم موفق نبودم، در صدایم ریختم.
_ ئه، آقای حسینی، خوبین شما؟
عمداً نام فامیلیاش را بر زبان آوردم که این احساسِ صمیمیتِ بیجا را فراموش کند. ابروهایش کمی بالا رفت.
_ ممنون، بینیتون چطوره؟
گشنه بودم و البته خسته. حوصله کلکل کردن را در شرایط عادی هم نداشتم، چه برسد در آن لحظه.
_ به مرحمت شما، سر جنابعالی چطور؟
آراگل از کنجکاوی روی پایش بند نبود. همان لحظه دوستش هم که انگار حضور او کنار ما برایش سؤالبرانگیز شده بود، سمتمان آمد. طوری سلام و احوالپرسی کرد انگار هزار سال است ما را میشناسد. به هم معرفی شدیم، البته فقط با اسم چون نسبت دیگری بینمان نبود. در همین بین، آراگل طاقت نیاورد و ماجرایِ آشنایی ما را پرسید. حسان هم با کمال میل، بدونِ جا انداختنِ حتی یک واو، همه چیز را تعریف کرد.
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید
اگر به دنبال رمانی متفاوت و عاشقانه هستید که شما را در دنیای عمیق احساسات غرق کند، رمان “یمنا” از صاحبه رمضانی گزینهای فوقالعاده است. این رمان جذاب و دلنشین داستانی عاشقانه و پرکشش دارد که بر پایه نگاهها و حرفهای ناگفته روایت میشود. یمنا داستانی است از دنیای چشمها، از عمق بیکلامِ احساسات، و از عشقی که نیاز به کلمات ندارد. شخصیتهای این داستان به شکلی هنرمندانه به تصویر کشیده شدهاند و شما را درگیر دنیای درونی خود میکنند.
برای علاقمندان به ژانر عاشقانه و احساسی، “دانلود رمان یمنا” فرصتی استثنایی برای تجربهای متفاوت است. این رمان از طریق سایت شایسته قابل دسترسی است و میتوانید آن را با فرمتهای مختلف دانلود و از خواندن آن لذت ببرید. اگر به دنبال داستانی هستید که بتواند با زبان چشمها و نگاهی بیصدا شما را جذب کند، رمان یمنا را از دست ندهید.
با “رمان یمنا” همراه شوید و عمیقترین حسها را تجربه کنید. این داستان، شما را به دنیای عاشقانهای میبرد که فراتر از کلمات است؛ دنیایی که هر نگاه، خود، کتابی ناگفته از عشق است.