دانلود رمان اسارت شیرین (جلد اول) مترجم مهدیس با لینک مستقیم
دانلود رمان اسارت شیرین… من سامانتا، هکر FBI هستم. وقتی پشت صفحه کامپیوتر میشینم، با همه فاصلهای امن دارم. دختری منزوی، قدرتمند، و تا به حال هیچ مردی من رو تو زندگیش نداشته. اما داستان از جایی شروع شد که…
اسیر دستهای پروردگار مواد مخدر کلمبیا، آندرس مورنو، شدم.
اون زخمی و ترسناکه. و برادر بیرحمش، کریستیان، دستور داد که من رو بکشن.
من سعی کردم برای حفظ خودم بجنگم، ولی نتونستم از دستشون فرار کنم.
اون میخواد که اون رو بپذیرم، ولی مغزم نمیتونه به بازی گرفتن استادانهاش جواب نده.
وسواس بیمارگونهاش اشتباهه، اما شاید من هم یه بیمار روانی باشم…
«تختهی بازی؟» بیحوصله پرسیدم: «تو تختهبازی واقعی میخوای؟»
ابروهای تیرهی آندرس، در حالی که مهرههای شطرنج رو بینمون قرار میداد، بالا رفت. برای من سفید و برای اون سیاه.
«نوع دیگهای وجود داره؟»
«شوخی میکنی، درسته؟ در مورد دنیای وارکرفت چطور؟ تو چیزی در مورد داستانها میدونی؟ جلوههای باحال و قهرمانان کیکاس؟»
من به تختهی بازی اشاره کردم: «کی قهرمان این بازیه؟ داستانش چیه؟ وجود نداره. این فقط ماییم و مهرههای خندهداری که هیچ توانایی خاصی ندارن و الآن دارن تماشامون میکنن.»
«شطرنج، نبرد عقله. این فقط تو علیه منه. اما اگر میخوای، میتونی قهرمان این سناریو باشی.»
گوشهای از لبهاش برای یک لبخند خیرهکننده کش اومد.
من به این فکر میکردم که اون یه شخصیت شرور کامل تو زندگی واقعیـه.
میخواستم باهاش شوخی کنم اما جلوی خودم رو گرفتم. بیشتر به این دلیل که خیلی جدی بود و من نمیخواستم بهش صدمه بزنم.
اون ممکنه اسیرکنندهی من باشه، اما من سعی میکردم تا اون رو بیشتر از این ببینم.
آندرس مرد بدی نبود، حتی اگر برخلاف میلم من رو نگه داشته باشه. به روش عجیب و غریب خودش، من رو در اولویت قرار داد. حتی زمانی که به وضوح ازم ناامید شد، ابرازش نکرد.
در عوض، ما زمان خودمون رو با خوندن کتابها و بازیهای غیرعادی میگذروندیم.
امشب، اون یه آدم سرد و نچسب بود. بازی حتی خیلی خستهکنندهتر بود. شطرنج؟ اه!
«تو مجبور نیستی که بابتش ناراحت باشی.»
هنوز هم لبخند میزد…
عضویت در انجمن نودهشتیا (کلیک کنید)
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید