دانلود رمان بیتا به قلم بهاره حسنی با لینک مستقیم
دانلود رمان بیتا… پدر امیر و پدر بیتا، دوستان قدیمی و صمیمی هستند. امیر ازدواج ناموفقی را پشت سر گذاشته و حاضر به ازدواج دوباره نیست، اما پدرش شرط واگذاری مدیریت شرکتش به امیر را ازدواج با بیتا قرار داده است. بیتا ناگزیر به ازدواج میشود چون پدرش بیمار است و درآمدشان ناچیز.
در دوران عقد امیر و بیتا، پدر بیتا میمیرد و بیتا تصمیم میگیرد که ازدواج را بهم بزند. حالا بعد از دو سال، بیتا برای امیر کار میکند و امیر متمایل و علاقهمند به بیتا شده، ولی…
بیتا به شدت با مادرش و گلاندام صمیمی بود، صمیمیتی که همسر سابقش هرگز نداشت. همسر سابقش همیشه خودش را از خانواده او جدا میکرد و همیشه طوری رفتار میکرد که گویی یک دیوار بینشان وجود دارد. اما بیتا علیرغم حفظ احترام و رعایت حریمها، به وضوح بسیار صمیمی و خونگرم رفتار میکرد.
روزهای بعد از عقد همچنان آنها به ندرت همدیگر را میدیدند. بیتا با مادرش مشغول خرید وسایل بود و او هم مثل اسب تازهنفس، میدوید. کار کردن آنچنان انرژی به او میداد که حس جوانی میکرد و دوست داشت حتی شبها هم کار کند. میخواست از همه جلو بزند. گاهی حتی فراموش میکرد که غذا بخورد. حمامهایش سریع و چند دقیقهای بود و گاهی حتی یک هفته ریشهایش را نزده بود.
در کل هر چیزی که مانع کارش میشد یا سرعت انجام کارهایش را به تعویق میانداخت، از زندگیاش دور میکرد. اما بیتا را دیگر نمیتوانست دور کند. مادرش او را موظف کرده بود که هر هفته ساعاتی را با هم بگذرانند.
اما بعد از چند هفته و در نهایت تعجب، متوجه شد که وقت گذراندن با بیتا چندان هم خستهکننده نیست. روزهای اول که با هم به خرید و گردش میرفتند، برایش عذاب بود. دائم ساعت را نگاه میکرد تا دیدارشان تمام شود و او بتواند به کارش برسد. اما بعد از مدتی این ملاقاتها برایش جالب شد. طرز فکر بیتا، رفتار و کردارش، خوشیها و ناراحتیها و دلمشغولیهایش همه برایش جالب شد. و در کمال تعجب، دید که دیدارهایشان حتی به نوعی دلپذیر هم بود.
عضویت در انجمن نودهشتیا (کلیک کنید)
دانلود رمان بیتا... پدر امیر و پدر بیتا، دوستان قدیمی و صمیمی هستند. امیر ازدواج ناموفقی را پشت سر گذاشته و حاضر به ازدواج دوباره نیست، اما پدرش شرط واگذاری مدیریت شرکتش به امیر را ازدواج با بیتا قرار داده است. بیتا ناگزیر به ازدواج میشود چون پدرش بیمار است و درآمدشان ناچیز.
در دوران عقد امیر و بیتا، پدر بیتا میمیرد و بیتا تصمیم میگیرد که ازدواج را بهم بزند. حالا بعد از دو سال، بیتا برای امیر کار میکند و امیر متمایل و علاقهمند به بیتا شده، ولی…