رمان های وی آی پی | دانلود رمان های بدون سانسور | دانلود رمان عاشقانه ایرانی
دانلود رمان های عاشقانه ایرانی و خارجی با فرمت پی دی اف PDF
رمان های وی آی پی | دانلود رمان های بدون سانسور | دانلود رمان عاشقانه ایرانی
مطالب محبوب
دانلود رمان پادمیرا به قلم مبینا مهراور با لینک مستقیم

دانلود رمان پادمیرا به قلم مبینا مهراور با لینک مستقیم

دانلود رمان پادمیرا به قلم مبینا مهراور با لینک مستقیم

رمان پادمیرا نسخه کامل

موضوع رمان : عاشقانه

تعداد صفحات : ۶۷۱

خلاصه رمان پادمیرا:

دانلود رمان پادمیرا… همیشه به اینجای ماجرا که می‌رسید، از فکر و خیال می‌امدم بیرون. دیگه چهره‌ای از اون پسر دستفروش تو ذهنم نبود و نمی‌تونستم ادامه‌ی خاطراتم رو بدون صورتش تصور کنم. راسته که می‌گن از دل برود هرآنکه از دیده رود. منم همین‌طور شدم، سالیان سال از اون قضیه گذشت و هر روز یه چیزی از اون فرد رو فراموش می‌کردم. دختری که عاشق یه پسر دستفروش شدم و بهش پول دادم تا بره برای خودش کار پیدا کنه و بیاد خواستگاریم، ولی اون پسر میره و دیگه پیداش نمیشه. چند سال بعد که می‌خواستم فراموشش کنم، می‌فهمم پسره رئیس شرکتی هست که توش کار می‌کنم…

پیشنهاد شایسته بعد از دانلود رمان پادمیرا

دانلود رمان حوالی این شهر به قلم سمیرا ایرتوند با لینک مستقیم

دانلود رمان گریز به قلم منا امین سرشت با لینک مستقیم

دانلود رمان نامشروع به قلم غزل ریاحی با لینک مستقیم

قسمتی از دانلود رمان پادمیرا

حوریه تو ماشین منتظر بود تا بیرون اومدم، خودش رو جمع و جور کرد و ماشین رو روشن کرد.

حوریه: سلام خانوم، چه عجب! کاری باری داشته باشی سراغی از ما می‌گیری!

کمربندم رو بستم و گفتم: علیک سلام! من پیام ندم، یعنی تو نباید پیام بدی؟؟

همونطور که راه می‌افتاد گفت: دلم برات تنگ شده بود.

– منم!

حوریه: حالا ماجرا چیه؟؟

آهی از ته دل کشیدم و همه‌چی رو براش تعریف کردم.

باورش نمیشد که من می‌خوام همچین کاری بکنم. خواست منصرفم بکنه، ولی مرغ من یه پا داشت.

خب، تنها راه همین بود. اگه راه‌های دیگه‌ای داشتم، مغز خر نخورده بودم که برم خونه‌ی یه مرد آشغال.

اشتباهی که اغلب دخترا می‌کنن اینه که برای پاک کردن یه کار غلط، کار غلط دیگه‌ای انجام میدن.

برای حفظ آبرو دست به کارهایی می‌زنن که در آخر منجر به بی‌آبرویی بیشترشون میشه.

شاید اگه پدر و مادرها بیشتر به دختراشون بها می‌دادن، اگه آموزششون می‌دادن “هر اتفاقی هم بیافته، باز ما پشتتیم”، هیچ دختری برای حفظ آبرو به لجن کشیده نمی‌شد.

کاری که پدر و مادر نه در حق من انجام دادن، نه در حق ماهرو…

تمام فکر و ذکرشون این بود که دختر رو سالم نگهدارند برای شوهر…

غرق در افکاراتم بودم که صدای حوریه رشته افکارم رو پاره کرد: رسیدیم.

کیفم رو برداشتم، در ماشین رو باز کردم و گفتم: دستت درد نکنه، دیگه باهات کاری ندارم.

دستم رو گرفت و با ناراحتی گفت: مانیسا، داری کار اشتباهی می‌کنی! بیا الان بریم به پلیس خبر بدیم، بخدا که هیچی نمیشه!

دستم رو از دستش کشیدم بیرون و از جام بلند شدم، در رو بستم و گفتم: دارم بهترین کار رو می‌کنم، لطفا نصیحتم نکن.

بعد بدون اینکه منتظر حرفش باشم به سمت خونه‌ای که گفته بود رفتم…

با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراهت هزاران رمان انلاین و افلاین رو همزمان داشته باش

اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید

خلاصه کتاب
دانلود رمان پادمیرا... همیشه به اینجای ماجرا که می‌رسید، از فکر و خیال می‌امدم بیرون. دیگه چهره‌ای از اون پسر دستفروش تو ذهنم نبود و نمی‌تونستم ادامه‌ی خاطراتم رو بدون صورتش تصور کنم. راسته که می‌گن از دل برود هرآنکه از دیده رود. منم همین‌طور شدم، سالیان سال از اون قضیه گذشت و هر روز یه چیزی از اون فرد رو فراموش می‌کردم. دختری که عاشق یه پسر دستفروش شدم و بهش پول دادم تا بره برای خودش کار پیدا کنه و بیاد خواستگاریم، ولی اون پسر میره و دیگه پیداش نمیشه. چند سال بعد که می‌خواستم فراموشش کنم، می‌فهمم پسره رئیس شرکتی هست که توش کار می‌کنم…
لینک های دانلود
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • برچسب ها:
کامنت ها

تبلیغات متنی
درباره سایت
رمان vip مرجع دانلود و خرید رمان های ممنوعه، رمان های بدون سانسور، رمان های اروتیک، رمان های بزرگسال، رمان های کمیاب، رمان های ایرانی، دانلود رمان های عاشقانه pdf و خرید پی دی اف رمانه.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان های وی آی پی | دانلود رمان های بدون سانسور | دانلود رمان عاشقانه ایرانی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.