دانلود رمان مهربانگ به قلم بنفشه موحد با لینک مستقیم
مشخصات رمان مهربانگ:
رمان مهربانگ نوشته بنفشه موحد، یک داستان عاشقانه و معمایی است که پر از کشمکشهای درونی و بیرونی شخصیتهای اصلی است. داستان حول زندگی کیاشا رادمان میچرخد، مردی که پس از قتل برادرش و برای انتقام، به سراغ خواهر بیگناه قاتل، روژان اخوان میرود. این داستان با طرح معماهایی پیچیده، حس تنش و تعلیق را به خوبی منتقل میکند.
مهربانگ در کنار ماجرای انتقام، روابط پیچیده و درونی شخصیتها را نیز بررسی میکند. با شخصیتهایی پر از راز و پیچیدگیهای روانی، این رمان شما را در دنیای تاریک و پر از اسرار و معماهای آن غرق خواهد کرد. اگر از داستانهایی با بار عاطفی سنگین و پیچیدگیهای روانی لذت میبرید، مهربانگ گزینهای عالی برای شماست.
رمانهای مرتبط:
رمان مهربانگ داستان مردی به نام کیاشا رادمان است که پس از قتل برادرش به دست قاتلی ناشناس، به دنبال انتقام برمیآید. او به خانه برادرش بازمیگردد و در تلاش است تا با پیدا کردن قاتل، خواهر او روژان اخوان را تحت فشار قرار دهد. روژان که خود هیچ نقشی در این حادثه نداشته است، ناخواسته وارد بازی انتقام میشود و در این میان، روابط پیچیده و پیچیدگیهای روانی او و کیاشا بر روند داستان تاثیرگذار است.
این رمان پر از کشمکشهای درونی است که به خوبی خواننده را در دنیای خود غرق میکند و سوالات مختلفی در ذهنش ایجاد میکند. آیا کیاشا قادر خواهد بود انتقام برادرش را بگیرد؟ آیا روژان حقیقت را خواهد فهمید؟ ماجراهای عاشقانه و معمایی رمان مهربانگ شما را به چالش خواهد کشید تا به پایان داستان برسید.
“ناراحت شده بود!!!! دلیلی نداشت ولی خب حس بدی به این صحبتها گرفته بود… جوری که دیگر حوصله ی گوش سپردن به ادامه ی مکالمه را نداشت… با خداحافظی کیا و آن دخترک لعنتی گوشی را خاموش کرد و به داخل بازگشت… نگاهی به کاناپه ی مزخرف انداخت و رویش دراز کشید… او… همسرش بود و کیاشا با دختران
دیگر قرار میگذاشت!!! همسر!!!!! همسر زوری و اجباری!!!! هرچی!!!!
در قسمت مشخصات همسر شناسنامه ی کیا… نام روژان خورده بود… به حرمت آن هم که شده باید بعد از طلاقشان کثافت کاری میکرد… اعصاب خوردش… مانع خوابش میشد… هایکا هم در خواب به سر میبرد… وگرنه که واسه آرامش اعصابش بهترین دارو بود…
سعی کرد چشم ببندد… احتمالا فردا روز شلوغی میشد برایش… باید سر در میاورد از کار پسرک!!!! با سر وصداهای آرام کیاشا چشم باز کرد… روی کاناپه نشست و به او زل زد… کیاشا هم دست از کارش کشید:
_بیدارت کردم؟!…. ببخشید…
روژان با یادآوری مکالمه ی دیشب پوکر فیس نگاهش کرد و پشت به او شد و دوباره دراز کشید… کیاشا از رفتارش شانه ای بالا انداخت… برعکس همه ی روزها خودش صبحانه را آماده کرد خورد ولی روژان همچنان به کاناپه چسبیده بود… لباسهایش را تن زد و از اتاق بیرون رفت… دخترک بدون کوچکترین توجهی به او سمت آشپزخانه رفت… چای ساز را روشن کرد… کتری هنوز داغ بود ولی حتی دوست نداشت از چای درست شدهی توسط کیاشا بخورد!!!!
کیاشا از درگاه آشپزخانه وارد شد:_چای داغه هنوز… تازه دمش کردم…
پوزخندی به او زد و بدون نیمنگاهی به چهرهاش از کنارش از آشپزخانه بیرون زد… کیاشا متفکرانه به این که چه کار بدی از نصف شب تا به الان انجام داده وسط آشپزخانه ایستاد… مغزش که نتیجه گیری نکرد!!!! به سالن برگشت… صورت خیس آب روژان که پی دستمال برای خشک کردن میگشت را دید و دستمال کاغذی را سمتش گرفت… دخترک دستمال را پس زد و سمت دیگر سالن رفت ولی در آخر بازویش بود که اسیر خشم کیاشا شد:
_چه مرگته ؟!…
روژان دلگیر نگاهش کرد… کیاشا دوباره با خشم لب زد:
_چته؟! نگاه منتظر کیاشا طولانی شد ولی کلامی از میان لبهای روژان در نیامد… با عصبانیت بازویش را رهانید واز در بیرون زد…
با رفتن کیاشا… شمارهی خاطره را گرفت:
_سلام عروس خانوم… اون تفلون نچسب انقد بهت چسبیده که یادی از ما نمیکنی بیمعرفت؟! من از مامانت باید بشنوم رفتی خونه ی…
_خاطره…
اگر به میان کلامش نمیپرید تا آخر شب یک نفس سخنرانی میکرد…
_میتونی بیای دنبالم؟! همین الان… متوجه نگرانیاش میشود:
_چی شده؟! با عجله چای در فنجانش میریزد…
_نه … پاشو بیا خونمون… کجایی الان؟!_تو رختخوابم…
_زود بیا اینجا فقط قبلش یه آدرس میدم بری آمار بگیری…
_اگه درست حرف نزنی بگی چی شده همین الان قطع میکنم روژان خانوم…
جرعهای از فنجانش مینوشد و خیره به نقطهای نامعلوم لب میزند:
_میخوام شب کیاشا رو تعقیب کنم!…
خاطره چند ثانیهای ساکت میماند و دوباره آرام لب میزند:_چی؟! شک داری بهش؟! خیانت میکنه؟!…
پوف کلافهای کشید… او که نمیدانست خیانت کردن یا نکردنشان ربطی به یکدیگر ندارد!!!!
_هنوز مطمئن نیستم… ولی امشب مطمئن میشم…
خاطره غم در صدایش را به خوبی متوجه میشود:
_باشه آجی میام… ناراحت نباش… شاید اشتباه فکر میکنی!!! حتی از فکر خیانتش هم حالش بد میشد… تنش گر گرفته بود… به خاطر نوشیدن چای بود یا هرچی…”
برای دسترسی به رمانهای بیشتری مانند مهربانگ و خواندن آنلاین یا دانلود رایگان آنها، پیشنهاد میکنیم اپلیکیشن نودهشتیا را نصب کنید. این اپلیکیشن به شما این امکان را میدهد که به راحتی رمانهای جدید و قدیمی را در دستگاه خود داشته باشید و از خواندن آنها لذت ببرید.
اگر نویسنده مهربانگ از انتشار رمان خود در سایت شایسته ناراضی است، لطفاً از طریق درخواست رسمی حذف رمان از سایت اقدام فرمایید.
رمان مهربانگ داستان مردی به نام کیاشا رادمان است که پس از قتل برادرش به دست قاتلی ناشناس، به دنبال انتقام برمیآید. او به خانه برادرش بازمیگردد و در تلاش است تا با پیدا کردن قاتل، خواهر او روژان اخوان را تحت فشار قرار دهد. روژان که خود هیچ نقشی در این حادثه نداشته است، ناخواسته وارد بازی انتقام میشود و در این میان، روابط پیچیده و پیچیدگیهای روانی او و کیاشا بر روند داستان تاثیرگذار است.
این رمان پر از کشمکشهای درونی است که به خوبی خواننده را در دنیای خود غرق میکند و سوالات مختلفی در ذهنش ایجاد میکند. آیا کیاشا قادر خواهد بود انتقام برادرش را بگیرد؟ آیا روژان حقیقت را خواهد فهمید؟ ماجراهای عاشقانه و معمایی رمان مهربانگ شما را به چالش خواهد کشید تا به پایان داستان برسید.