دانلود رمان نامستور به قلم پونه سعیدی و بنفشه با لینک مستقیم
برای دانلود رمان نامستور به قلم پونه سعیدی و بنفشه به صورت رایگان و مستقیم، در اینجا خلاصهای از رمان و قسمتی از داستان آورده شده است.
رمان نامستور داستان دختری است که بارها دلش شکسته و درگیر مشکلات زیادی در زندگی شده است. یک بار وقتی در بیهوشی دستش زد و یک بار در شب عقدش که مردی که قرار بود شریک زندگیاش باشد از او خواسته بود که با شرایط سخت کنار بیاید. اما این دختر تصمیم میگیرد برای سومین بار در برابر شکست مقاومت کند و به جای صبر کردن، پناه میبرد به دنیای تاریک و مردی که درک و همدلی بیشتری دارد. این مرد هومن است که خودش هم رازهای زیادی از گذشتهاش دارد.
اشکم کل صورتم رو گرفت و نگاهی رو روی خودم حس کردم… نگران سریع چشم هام رو باز کردم و صورتم رو دست کشیدم تا اشک هام مخفی بمونه… اما دیر بود… دو جفت چشم سبز از قاب در خیره به من بود! جا خورده به هومن نگاه کردم. نگاهش از چشم هام پایین رفت، به گردنم نگاه کرد… نمیدونستم چی بگم، موهام کاملا دورم بود و حس میکردم نباید از این فاصله متوجه سرخی گردنم بشه… نگاهش به چشم هام برگشت، وارد آشپزخونه شد و دست برد تو جیبش… گوشی موبایل من رو از جیبش بیرون آورد و روی میز جلو من گذاشت، یخ شده بودم. یخ و منجمد…
با نفسی که به سختی بالا میومد لب زدم اما صدام در نیومد… هومن ما رو دیده بود! اگر به زندایی میگفت چی!؟ مسلما به زندایی میگفت! درسته زندایی خواهر بزرگش بود، اما بخاطر اختلاف سنی که داشتند کاملا حس مادرانه به هومن و هما، دو قلو های ته تغاری خانواده اش داشت. لب زدم – من… من کاری نکردم… هوا از ریه هام خالی شد. چشم هاش تو چشم هام چرخید و گفت – میدونم… خودم شنیدم… کلا نزدیکش نشو… سر تکون دادم و بغض لعنتی رو عقب فرستادم. الان وقت شکستن نبود.
برای دانلود نسخه کامل و رایگان رمان نامستور، میتوانید روی لینک زیر کلیک کنید:
دانلود رمان – لینک مستقیم
اگر به رمانهای با ژانرهای مشابه علاقه دارید، این رمانها هم میتوانند مورد توجه شما قرار بگیرند:
توجه: لطفاً برای حمایت از نویسندگان و دنیای ادبیات، نسخههای قانونی و معتبر رمانها را تهیه کنید.