دانلود رمان یاکان به قلم سحر نصیری با لینک مستقیم
رمان یاکان یکی از داستانهای پرهیجان و پیچیده است که توسط نویسنده سحر نصیری نوشته شده است. این رمان با محوریت یک قاچاقچی مواد مخدر به نام یاکان آغاز میشود، مردی که همه از او میترسند. اما این مرد بیرحم بهطور غیرمنتظرهای دلبسته دختر سرهنگ میشود، دختری سرکش و بیپروا که زندگیاش در تلاطم با یاکان قرار میگیرد. داستان درگیریهای درونی شخصیتها، بازیهای انتقام و کشمکشهای عاشقانه به روایت درآمده است. درگیریهایی که گاهی به حدی داغ و جذاب میشوند که شما را از ابتدا تا انتهای داستان به دنبال خود میکشد.
رمان یاکان یک مرد سرد و بیاحساس است که بهعنوان بزرگترین قاچاقچی مواد در میان تمام افراد جامعه شناخته میشود. یاکان بهقدری وحشی و بیرحم است که هیچ کسی جرات نزدیک شدن به او را ندارد. اما همه چیز زمانی تغییر میکند که دختر سرکش و زیبا، فرزند سرهنگ، وارد زندگی او میشود. دختر نازپروردهای که هیچ علاقهای به تابعیت از قوانین و دستورات ندارد. اما هرچه بیشتر با یاکان درگیر میشود، آتش و تب شدیدی در دل هر دوی آنها شعله میزند.
یاکان، مردی که قسم خورده است هرگز به هیچکس آسیب نرساند، دیگر نمیتواند از احساساتش فرار کند. وقتی او به دختر دست پیدا میکند و نقشههای پیچیدهای برای انتقام میریزد، هیچکدام از آنها نمیتوانند پیشبینی کنند که این دنیای تاریک و پیچیده چه سرنوشتی برای آنها رقم خواهد زد.
“ياكان (امیرعلی)” پاهام مثل یه درخت تنومند به زمین ریشه زده و جلوی چشم هام سیاه بود، انگار که روحم مرده باشد.
همه چیز رویا و توهم بود ذهنم قصه پردازی می کرد و مغزم اجرا. من رو مضحکه کرده بودن کسی که جلوم ایستاده بود اون نبود… به والله که نبود!هر نفسی که می گرفتم قلبم آتیش می گرفت، ریه هام بوی دود و حسرت می داد و سرم بوی درد!
شاید عشق که میگن همینه، همین که میون آتیش غرق بشی!
توی خواب و رویا به سر می بردم. گلوم تاب این حجم از بغض و خفگی رو نداشت و مغزم سعی می کرد حواسم رو پرت کنه تا بتونم نفس بکشم…آغلامیسماق، یه کلمه ی ترکی به معنی بغض کردن و به حالت گریه افتادن بدون اشک ریختن… این وصف حال من بود.
تک تک کلمات دردناکی که بی تفاوت ازشون رد می شدم با حال من معنا می گرفت.
میگن پایان دنیای هر آدم با نفر بعدی متفاوته. یکی وقتی عزیزش رو از دست میده به پایان میرسه، یکی با یه خداحافظی و یکی با نابودی جسمش!من پایان دنیای خودم رو پیدا کرده بودم! روحم بی حرکت مونده بود و جسمم رو به زوال می رفت، قرنیه ی چشم هام مات بود و خونی توی رگ هام جریان نداشت.
من با دیدن قسمتی از جونم اون تیکه ی پازل گم شده، اون قطب ناهمگن و دختری که پنج سال خیالش رو پرستیدم به پایان رسیده بودم!نگاهم به خون کنار لبش که افتاد چشم هام سوخت…
متوجه لرزش بدنش شدم کمرم خم شد. سیاهی چشم هاش که رفت و روی زمین افتاد قلبم از تپیدن دست کشید…
شاید تقدیر این بود که من مثل بیدهای مجنون ایستاده بمیرم…!
برای دسترسی سریعتر و راحتتر به تمامی رمانها و مطالب مشابه، پیشنهاد میکنیم اپلیکیشن نودهشتیا را دانلود و نصب کنید. این اپلیکیشن به شما امکان میدهد تا رمانهای محبوب و جدید را به راحتی مطالعه کنید.
در صورتی که نویسنده از انتشار رمان “یاکان” در این سایت ناراضی باشد، لطفاً درخواست حذف آن را اعلام کند.
رمان یاکان یک مرد سرد و بیاحساس است که بهعنوان بزرگترین قاچاقچی مواد در میان تمام افراد جامعه شناخته میشود. یاکان بهقدری وحشی و بیرحم است که هیچ کسی جرات نزدیک شدن به او را ندارد. اما همه چیز زمانی تغییر میکند که دختر سرکش و زیبا، فرزند سرهنگ، وارد زندگی او میشود. دختر نازپروردهای که هیچ علاقهای به تابعیت از قوانین و دستورات ندارد. اما هرچه بیشتر با یاکان درگیر میشود، آتش و تب شدیدی در دل هر دوی آنها شعله میزند.
یاکان، مردی که قسم خورده است هرگز به هیچکس آسیب نرساند، دیگر نمیتواند از احساساتش فرار کند. وقتی او به دختر دست پیدا میکند و نقشههای پیچیدهای برای انتقام میریزد، هیچکدام از آنها نمیتوانند پیشبینی کنند که این دنیای تاریک و پیچیده چه سرنوشتی برای آنها رقم خواهد زد.