خلاصه کتاب:
💔 برکه دختری با دنیای خاکستری و مبتلا به کوررنگی مطلق است.
🔒 او در شرایطی بسیار سخت و پر از چالش زندگی میکند و بهجای خواهرش که از دنیا رفته، مجبور به ادامه زندگی میشود.
🌧 آبان، مردی که به تازگی همسرش را از دست داده، دل به دختری با چشمان آبی میبازد.
⚡ رابطهای که بین برکه و آبان شکل میگیرد، پر از پیچیدگیها و احساساتی است که نمیتوانند از آن فرار کنند.
🔐 آیا برکه میتواند با دنیای خاکستری خود کنار بیاید و رابطهای که با آبان آغاز کرده، به سرانجامی خوب برساند؟
🔐 آیا عشق در چنین شرایطی میتواند به چیزی غیر از یک پیچیدگی تبدیل شود؟
خلاصه کتاب:
رمان پارادوکس چشمانش، جانا دختری است که در کودکی طی یک حادثه، والدین خود را از دست میدهد. وقتی متوجه میشود که والدینش به دست پرویز فولادوند کشته شدهاند، تصمیم میگیرد برای انتقام وارد عمارت فولادوند شود. او نقشه میکشد که پسر پرویز، مسیحا فولادوند، را عاشق خود کند تا از این عشق برای گرفتن انتقامش بهره ببرد. اما مسیحا مردی مرموز با گذشتهای تاریک و بیماری روانی است که زندگی در عمارت را برای جانا به کابوسی بدل میکند. حالا جانا در تلاش برای فرار از این سرنوشت شوم، با موانعی غیرمنتظره روبرو میشود…
خلاصه کتاب:
پسری که در آمریکا مشغول خوشگذرانی است، پس از اتمام پولهای پدرش مجبور به بازگشت به ایران میشود. در مقابل، دختری که از کودکی در سختی زندگی کرده و برای خوشبختی خواهرش تلاش کرده است. آشنایی این دو شروع داستانی پرپیچوخم است که زندگی آنها را دگرگون میکند. این رمان روایتی از عشق، اختلاف طبقاتی، مبارزه با مشکلات و رشد شخصیتی دو نفر با دنیای متفاوت است.
خلاصه کتاب:
نواز، دختری قوی و خودساخته، پس از یک عمر تحمل سختیهای زندگی، با برهان آشنا میشود؛ پزشکی که با رفتارها و حمایتش آرامش را به زندگی نواز برمیگرداند. اما زندگی همیشه ساده نیست. نواز میان گذشته و آیندهاش سردرگم میشود و ورود افراد جدید به زندگیاش طوفانی به پا میکند. آیا نواز میتواند آرامش و خوشبختی را بیابد؟
خلاصه کتاب:
رمان دل داستان مردی به نام راستین است که شبها پس از یک روز سخت کاری به خانه بازمیگردد. یک شب، درست زمانی که داشت به خانه میرسید، دختری جلوی ماشینش را میگیرد و از او تقاضای کمک میکند. دختر به راستین میگوید که از ازدواج اجباری که قرار است برای او انجام شود فرار کرده و نیاز به کمک دارد. راستین که ابتدا سردرگم است، پس از شنیدن توضیحات بیشتر از دختر، تصمیم میگیرد به او کمک کند. این آشنایی ساده به سرعت به یک داستان پیچیده و پر از چالشهای عاطفی و اجتماعی تبدیل میشود.
در حالی که راستین درگیر ماجرای دختر و ازدواج اجباری او میشود، خود نیز با مسائل شخصی و درگیریهای ذهنی و عاطفی مواجه میشود که نشان از کشمکشهای درونی او دارد. شخصیتهایی که در این رمان وارد میشوند، هر کدام نقشی مهم و حیاتی در پیشبرد داستان دارند و در نهایت این رمان به یک سفر احساسی و پیچیده تبدیل میشود.
خلاصه کتاب:
نیکو، دختری جوان، در سن کم با پسرخاله دوستش که دندانپزشکی سرشناس است آشنا شده و ازدواج میکند. این ازدواج که به ظاهر خوشبخت به نظر میرسد، در واقع شروع طوفانها و آزمونهای سختی برای نیکو است. تلاشهای او برای جلب رضایت همسرش بینتیجه میماند تا جایی که او شاهد خیانت شوهرش با نزدیکترین دوستش میشود. اما این پایان داستان نیست؛ نیکو تصمیم میگیرد بازنده نباشد و مسیر جدیدی برای خودش بسازد، حتی اگر این مسیر پر از سختی باشد.
خلاصه کتاب:
نگار، دختری 20 ساله، برای تیغ زدن یک مرد پولدار وارد ماشین او میشود؛ اما غافل از آنکه این مرد رئیس باند مافیایی در دبی است و او را به سوگلی خود تبدیل میکند. همهچیز زمانی پیچیدهتر میشود که نگار به فواد، پسر شیخ، دل میبازد و یک رابطه عاشقانه و پنهانی میان آنها آغاز میشود. اما اوج داستان زمانی رخ میدهد که شیخ آنها را در لحظهای حساس غافلگیر میکند...
خلاصه کتاب:
رئیس مجموعه مشهور آژند، مردی مرموز و منزوی است که همه چیز درباره او در هالهای از ابهام قرار دارد. او که از یک بیماری روانی رنج میبرد، زندگیاش را از دیگران جدا کرده و در انزوای خودساختهای حکمرانی میکند. هیچکس حق ورود به خلوت او را ندارد؛ تا اینکه یک روز اتفاقی غیرمنتظره همهچیز را تغییر میدهد...
خلاصه کتاب:
این رمان داستان دختری به نام ایلا را روایت میکند که با مشکلات و چالشهای مختلفی در زندگی روبهروست. در حالی که در دنیای اطرافش باید با سختیها و فشارهای اجتماعی و خانوادگی مقابله کند، همچنان تلاش میکند در این بازی زندگی جایگاه خود را پیدا کند. این داستان نشاندهنده دردها، احساسات و آرزوهایی است که شخصیت اصلی برای تغییر وضعیت زندگی خود دارد.
خلاصه کتاب:
رمان گرگاس داستان موجوداتی نیمهانسان و نیمهحیوان به نام گرگاسها را روایت میکند که در دنیایی پر از راز و معما زندگی میکنند. این موجودات از نظر ظاهری بسیار جذاب و کاریزماتیک هستند اما رفتاری غیرقابل پیشبینی دارند. آنها به شدت نسبت به انسانها احساس تنفر دارند و با حمله به آنها وارد نبرد میشوند. در این میان، شخصیتهایی مانند بوراک، کیهان و الیف با هم درگیر هستند و در حالی که با مرگ و انتقام دست و پنجه نرم میکنند، داستان به شکل هیجانانگیزی پیش میرود.
در یکی از فصول داستان، الیف که در شوک از مرگ بوراک قرار دارد، به شدت ناراحت است و نمیتواند باور کند که او دیگر در میانشان نیست. در این زمان، کیهان که از همه چیز باخبر است، سعی در آرام کردن آسو دارد، اما آسو از اینکه او از ابتدا سکوت کرده و از وضعیت واقعی بوراک مطلع بوده است، خشمگین است. این بحرانهای احساسی و انتقامی در کنار رازهای مرموز، داستان را پر از هیجان و درام کرده است.