خلاصه کتاب:
رمان عملیات عاشقانه داستان یک دختر شیطون و شوخطبع را روایت میکند که در کنار غرورش، در موقعیتهای خاص میتواند مغرور باشد. از طرف دیگر، یک پسر سرگرد مغرور وجود دارد که دلش شیطنت میخواهد! این دو شخصیت با هم باید یک پرونده مهم را حل کنند. در این مسیر پر از ماجراهای جذاب، شوخیها، طنز و شیطنتهای عاشقانهای بین این دو شکل میگیرد. در کنار حل پرونده، اتفاقات و روابط غیرمنتظرهای رخ میدهد که سرنوشت آنها را به هم پیوند میزند. داستان این رمان پر از لحظات جذاب و طنز است و به یک پایان خوش میرسد.
خلاصه کتاب:
رمان نازیناز داستان دختری به نام نازنین و یک سرگرد به نام علی را روایت میکند. داستان با قتل یکی از دوستان نازنین آغاز میشود. علی که مسئول تحقیقات این پرونده است، به نازنین میرسد و متوجه میشود که نازنین و مقتول رابطهای نزدیک داشتهاند. این موضوع جریانات جدیدی را در داستان به وجود میآورد و نازنین برای پیدا کردن قاتل دوستش با پلیس همکاری میکند. در طول این همکاری، رابطهای نزدیک میان نازنین و علی شکل میگیرد که محرم شدن این دو نفر به ماجراهای پیچیدهتری دامن میزند.
خلاصه کتاب:
صدای مادر در گوشش میپیچد: «پویش... پویش... نخواب... مگه دیشب نخوابیدی...!»
پویش با اینکه صدای بهار را میشنید، اما چشمانش را باز نکرد. پریناز با تکان دادن پویش، گفت: «داداش... خوابت نبره... الان مامان عصبانی میشهها.»
خلاصه کتاب:
رمان سارنیا داستان دختری بازیگوش است که همراه با پدرش در یک ویلای اشرافی زندگی میکند. پدر سارنیا باغبان ویلاست و خانواده صاحب ویلا پس از سالها زندگی در خارج از کشور، به خانه خود برمیگردند. سارنیا مسئولیت کارهای آشپزی و گردگیری خانه را بر عهده میگیرد. بعد از چند روز، صاحب ویلا به همراه پدر سارنیا برای رسیدگی به املاک به سفر میروند. شب اول، سارنیا تصمیم میگیرد انتقام آزارها و اذیتهای دختران صاحب ویلا را بگیرد و تلافی کند. زمانی که به خانه خود میرود تا استراحت کند، با یک مرد ناشناس که به او تیر خورده است روبرو میشود. این شخص سارنیا را به زور همراه خود میبرد و ...
خلاصه کتاب:
نرگس دختری تنهاست که به تازگی شغلش را از دست داده و برای تامین خرج زندگیاش از طریق یک آگهی برای پرستاری متقاضی میشود. او غافل از این است که عموی بیمار، فردی خلافکار است و نرگس، حتی بیخبر از بیماری و مشکلات پیرامونش، به زودی درگیر مسائل پیچیدهای میشود که زندگیاش را تحت تأثیر قرار میدهد.
خلاصه کتاب:
رمان هیما بختیاری، نوه خان بابا، خان یکی از روستاهای شمال کشور است. دختری شاد و سرزنده که همه را به شادی میآورد، اما دلش پر از غم و حسرت است. هیما دختری است که زندگی دختران خونبس را سامان میدهد، اما خود زندگیاش از همه به هم ریختهتر است. این بار برای برادرش خونبس گرفته میشود و هیما سعی میکند عروس خونبس را در دل برادرش جای دهد.
اما یک اتفاق ناگوار، دزدیده شدن هیما توسط فردی ناشناس، همه چیز را تغییر میدهد. دزدیده شدن هیما برای او بسیار سخت است و شکنجههای زیادی را تحمل میکند. این اتفاق نقطهای از زندگی اوست که او را مجبور به دور شدن از همه چیز میکند. هیما به شیراز میرود و به دلیل هوش بالایش وارد یک باند خلافکار میشود.
خلاصه کتاب:
من، برخلاف اسمش، هیچ قتلی توش وجود نداره! رمانم پر از عشقه... عشقهای قشنگی که هیچکجای دنیا دیده نشدن! رمان من از سرنوشت دو دختر میگه! دو دختر که هر کدوم توی ازدواج در ظاهر اجباری و بی عشقشون ضربه دیدن... ازدواجهایی که در اصل هرگز اجباری نبودن... رمان من، عشق پاک دو خواهر رو بیان میکنه...!
خلاصه کتاب:
رمان "خودشکن" روایتی جذاب از دنیای پیچیده دختر و پسری است که با دست سرنوشت در مسیر یکدیگر قرار میگیرند. یکی از آنها درگیر رازهای هویت و گذشتهای است که زندگیاش را تحت تأثیر قرار داده، و دیگری در تلاش برای رهایی از غرور و مشکلات خانوادگی خود است. حضور این دو نفر در کنار یکدیگر، سفری از تغییر و یادگیری است که مفاهیم ارزشمند زندگی را به تصویر میکشد. این داستان پر از هیجان، احساسات عمیق، و درسهایی است که هر خوانندهای را جذب خواهد کرد.
خلاصه کتاب:
در ادامهی داستان هیجانانگیز "شبحی در تاریکی"، اردلان و مصطفی که گمان میکردند با دستگیری فرهاد عظیمی ماجرا به پایان رسیده، با یک خبر ناگوار و حادثهای غیرمنتظره روبرو میشوند. این بار اتفاقات پیچیدهتری در انتظار آنهاست؛ گروگانگیری تارا و ورود چالشهای جدید، ماجرایی پر از تنش و تعلیق را رقم میزند. آیا آنها میتوانند رازهای پنهان را کشف و این ماجرا را به سرانجام برسانند؟
خلاصه کتاب:
داستان تراژیک و پررمز و راز "شبحی در تاریکی" با مرگ مادر و پدر تارا و اردلان آغاز میشود. این حادثه که به ظاهر یک تصادف ساده به نظر میرسد، در واقع ریشه در ماجرایی پر از قتل و قاچاق دارد. اردلان که پلیسی باهوش است، به حقیقت پشت پرده پی میبرد؛ اما تارا از این واقعیت بیخبر است. در جریان داستان، تارا ندانسته به قاتل والدینش دل میبندد. با افشای حقیقت، شکستی دردناک زندگی او را از هم میپاشد و شادیهایش به افسردگی بدل میشود.