دانلود رمان PDF | دانلود رمان های بدون سانسور | دانلود رمان عاشقانه ایرانی
دانلود رمان های عاشقانه ایرانی و خارجی با فرمت پی دی اف PDF
دانلود رمان PDF | دانلود رمان های بدون سانسور | دانلود رمان عاشقانه ایرانی
مطالب محبوب

خلاصه کتاب: رز و بهراد، دو شخصیت کاملاً متضاد، در جریان یک مأموریت به ناچار در یک خانه حبس می‌شوند. بهراد که پسری مذهبی و پایبند به اصول اخلاقی است، مجبور می‌شود برای حفظ حرمت‌ها، رز را صیغه کند. رز، دختری بی‌قید و آزاد، تنها برای انجام مأموریت با این شرایط کنار می‌آید. اما این صیغه موقت، سرآغاز ماجراهایی است که به‌مرور رابطه این دو را پیچیده‌تر و احساسی‌تر می‌کند. آیا این نزدیکی، عشق را بین این دو نفر ایجاد خواهد کرد؟

خلاصه کتاب: داستان درباره دختری به نام تارا است که در ۱۷ سالگی، پدر خلافکارش در درگیری با پلیس کشته می‌شود. پس از این اتفاق، رئیس باند قاچاق تصمیم می‌گیرد تارا را به فردی هوس‌باز بفروشد. اما پسر مغرور و خشن رئیس، که دیوانه‌وار عاشق تارا است، اجازه نمی‌دهد این اتفاق بیفتد و او را پیش خودش نگه می‌دارد. هفت سال از این ماجرا می‌گذرد. اراد، مردی یخی و مغرور، همچنان عاشق تارا است، اما غرورش مانع از ابراز عشقش می‌شود و محبت‌هایش را پنهانی نشان می‌دهد. در این میان، تارا با چند برخورد اتفاقی با دانیال، پلیسی غیرتی و شوخ‌طبع، آشنا می‌شود و کم‌کم دل به او می‌بازد. درست زمانی که تارا به عشقش نسبت به دانیال اعتراف می‌کند، متوجه می‌شود که دانیال پلیس است و...

خلاصه کتاب: ریموت را زده و سوار ماشین می‌شوم و آهسته در را می‌بندم. بر خلاف من، فرناز در را طوری می‌کوبد که انگار با درِ بخت‌برگشته دشمنی دارد. نگاهم را با سرزنش به او می‌دوزم و فرناز با خنده‌ای بی‌خیال می‌گوید: ـ ببخشید... از دستم در رفت جون تو! با لحنی طعنه‌آمیز پاسخ می‌دهم: ـ نمی‌دونم چرا این از دستت همیشه در می‌ره. فرناز عرق روی پیشانی‌اش را پاک می‌کند و با گلایه ادامه می‌دهد: ـ اوففف... کشتی ما رو با این لگنت!

خلاصه کتاب: دانلود رمان آگاپه... میرزا محراب خان ملکان با وجود اینکه در آستانه‌‌‌ی سی سالگیه اما یه شهر رو اسمش قسم می‌خورن چون یار و یاور همه‌ست. دلش بند دختریه که از هرچی مرد مذهبیه متنفره… به‌ خاطر فرار از دست میرزا محراب خان، خودشو به دست یه مرد ۴۰ساله می‌سپاره و سهرابِ تازه از فرنگ برگشته، به گلاره دست‌ درازی می‌کنه و اینجاست که گلاره مجبور میشه زنِ میرزا محراب بشه. محرابی که خبر نداره چی به سرش اومده اما وقتی می‌فهمه گلاره …

خلاصه کتاب: دانلود رمان بیگانه... ترنم دختری دهه شصتی از یک خانواده مذهبی و متعصب است که در خانه پدربزرگش زندگی می‌کند. زندگی ترنم روی روال عادی خود پیش می‌رود تا اینکه پسر عمویش، سیاوش، نامزدش دقیقا یک شب قبل از عروسی می‌میرد و ترنم عروس نشده، بیوه می‌شود! حالا حدود ۴-۵ سال از مرگ شوهرش گذشته و پسر عموی بزرگترش، سالار، برادر سیاوش، پزشک زنان و زایمانی که در آلمان بهترین زندگی را دارد، به ایران بازمی‌گردد. سالار که دلش برای ترنم گیر کرده است، حالا باید به دستور پدربزرگش با ترنم عقد کند و…

خلاصه کتاب:

دانلود رمان خواستگار پرماجرای باغ انار...من بارانم، دختری شیطون که کل فامیل و دوستام از دست شیطنتام دیگه عاصی شده بودن. ماجرای اصلی زندگی من از اون روز شروع شد که برای خواهرم خواستگار اومد تو خونه باغ انارمون. قرار شد به خاطر پسر خاله‌ام که عاشق خواهرم بود، خواستگار رو فراری بدم. هر بلایی که فکر کنید تو باغ انار سرش آوردم، غافل از اینکه داماد رو اشتباهی گرفتم!

مدتی بعد دانشگاه قبول شدم و با خودم عهد کردم که سربه‌راه بشم. اما دقیقاً تو روزهای اول دانشگاه بود که اون پسر رو تو کلاسمون دیدم و…

خلاصه کتاب:

دانلود رمان خواستگار پرماجرای باغ انار...من بارانم، دختری شیطون که کل فامیل و دوستام از دست شیطنتام دیگه عاصی شده بودن. ماجرای اصلی زندگی من از اون روز شروع شد که برای خواهرم خواستگار اومد تو خونه باغ انارمون. قرار شد به خاطر پسر خاله‌ام که عاشق خواهرم بود، خواستگار رو فراری بدم. هر بلایی که فکر کنید تو باغ انار سرش آوردم، غافل از اینکه داماد رو اشتباهی گرفتم!

مدتی بعد دانشگاه قبول شدم و با خودم عهد کردم که سربه‌راه بشم. اما دقیقاً تو روزهای اول دانشگاه بود که اون پسر رو تو کلاسمون دیدم و…

خلاصه کتاب:

دانلود رمان هذیون... آرنجم را به زمین تکیه دادم و با سختی نیم‌خیز شدم تا بتوانم بنشینم. یقه لباسم را در مشتم فشردم و در حالی که نفس‌نفس می‌زدم، سرم را به دیوار تکیه دادم.

ساق دستم تیر می‌کشید، رد ناخن‌ها روی پوست قرمز و خط‌خطی‌اش جا مانده بود. با هر حرکتی که به دستم می‌دادم، دردی شدید در مچم می‌پیچید و ریتم نفس‌هایم را ناخودآگاه تندتر می‌کرد. اما تمام این دردها در برابر زخمی که در قلبم بود، هیچ به حساب می‌آمد.

بوی غذای سوخته فضای خانه را پر کرده بود و تلفن بی‌وقفه زنگ می‌خورد. اما ذهنم چنان خالی بود که حتی نمی‌توانستم دست و پایم را راهنمایی کنم چه کاری باید انجام دهند...

خلاصه کتاب:

دانلود رمان هذیون... آرنجم را به زمین تکیه دادم و با سختی نیم‌خیز شدم تا بتوانم بنشینم. یقه لباسم را در مشتم فشردم و در حالی که نفس‌نفس می‌زدم، سرم را به دیوار تکیه دادم.

ساق دستم تیر می‌کشید، رد ناخن‌ها روی پوست قرمز و خط‌خطی‌اش جا مانده بود. با هر حرکتی که به دستم می‌دادم، دردی شدید در مچم می‌پیچید و ریتم نفس‌هایم را ناخودآگاه تندتر می‌کرد. اما تمام این دردها در برابر زخمی که در قلبم بود، هیچ به حساب می‌آمد.

بوی غذای سوخته فضای خانه را پر کرده بود و تلفن بی‌وقفه زنگ می‌خورد. اما ذهنم چنان خالی بود که حتی نمی‌توانستم دست و پایم را راهنمایی کنم چه کاری باید انجام دهند...

خلاصه کتاب:

دانلود رمان دیوار آهنی. ریما، دختری که به خاطر اتفاقی بی‌ارزش و پوچ از خانواده‌اش طرد شده، اتفاقی که در آن بی‌گناه‌ترین فرد، خودش است.

او حالا پرستار کودکی کوچک می‌شود، اما... پدر آن کودک چه کسی است؟! پدری که عشق قدیمی و فراموش‌نشدنی ریماست!

موضوعات
درباره سایت
رمان vip مرجع دانلود و خرید رمان های ممنوعه، رمان های بدون سانسور، رمان های اروتیک، رمان های بزرگسال، رمان های کمیاب، رمان های ایرانی، دانلود رمان های عاشقانه pdf و خرید پی دی اف رمانه.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود رمان PDF | دانلود رمان های بدون سانسور | دانلود رمان عاشقانه ایرانی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.