خلاصه کتاب:
شایان، مردی مغرور و خلافکار، در طی اتفاقی غیرمنتظره عاشق خدمتکار سادهای به نام ساحل میشود. اما این عشق پیچیده، با حوادث تلخی آغاز میشود. در شبی پر از خشم، شایان اشتباهی مرتکب میشود که زندگی هر دو را دگرگون میکند. برای جبران اشتباهاتش، ساحل را به عقد خود در میآورد، اما در این مسیر حقیقتهای تازهای درباره خودش و ساحل آشکار میشود.
خلاصه کتاب:
رمان تژگاه داستان زندگی دختری به نام آرام است، دختری مستقل، قوی و مغرور که برای گرفتن انتقام مادرش، وارد دنیای تاریک شرکت "تیموری" میشود. اما در این مسیر، آرام نهتنها با پدر خانواده که مسئول قتل مادرش است، بلکه با معراج، پسر او، مواجه میشود. مردی جذاب، غیرتی و البته خطرناک که گذشتهای پنهان و پیوندی عمیق با سرنوشت آرام دارد. این داستان پر از چالشهای احساسی، توطئه و عشق است.
خلاصه کتاب:
رمان خاوین، داستان خاوین قوام، تنها پسر حاج نصرتالله قوام، مالک یکی از بزرگترین شرکتهای حمل و نقل دریایی ایران، درگیر ماجراهایی پیچیده از عشق، نفرت، و اجبار میشود.
زندگی خاوین، که با تفریحات و لذتهای خودش در تضاد با اعتقادات پدرش پیش میرود، ناگهان با خبر بارداری خدمتکار هتلی در کیش به هم میریزد. این اتفاق، که دقیقاً در شب عروسی او و دخترعمویش رخ میدهد، تمام نقشهها و آیندهاش را زیر و رو میکند.
رمان خاوین شما را به سفری در دل احساسات پیچیده، جدالهای درونی و روابط پرچالش میان شخصیتها میبرد.
خلاصه کتاب:
رمان پالوز یک داستان خندهدار و پر از لحظات شاد است که صرفاً برای ایجاد لبخند بر لب خوانندگان نوشته شده است. این رمان شما را در حین خواندن از ابتدا تا انتها شاد و پرانرژی نگه میدارد. داستان درباره یک خانواده، فامیل و دوستان آنها است که به طور غیرمنتظرهای درگیر یک پرونده پلیسی بزرگ میشوند. آنها در تلاشاند تا یک باند بسیار خطرناک را دستگیر کنند. جالب اینجاست که هیچکدام از این افراد، که در وضعیت عادی به نظر میرسند، نمیتوانند به عنوان پلیس شناخته شوند! و البته، عشق نیز جزئی از این داستان جذاب و طنزآمیز است که رنگ و بویی متفاوت به آن میبخشد.
- نام کتاب: پالوز
- ژانر: عاشقانه و پلیسی
- نویسنده: ماعده ف
خلاصه کتاب:
رمان سیگار نقره ای درباره دختری به نام آدریانا است که در کودکی، پدرش به دلیل نامعلومی کشته میشود و مادرش به طرز عجیبی دزدیده میشود. این اتفاقات تلخ، باعث میشود که آدریانا تصمیم به رفتن به دانشکده افسری بگیرد و شغل پلیسی را انتخاب کند تا شاید بتواند به نوعی انتقام بگیرد یا حقیقت را کشف کند.
پس از گذشت سالها و رسیدن به سن بیست و سه سالگی، یک پرونده به دست آدریانا میرسد که تمامی گرههای زندگیاش را باز میکند. این پرونده، شروعی است برای یک سفر پیچیده و پر از دشواریها و البته زیباییها که آدریانا را در مسیری جدید از زندگی قرار میدهد.
خلاصه کتاب:
رمان دختر نقابدار داستان زندگی آنالیا محبی را روایت میکند، دختری که خلافکار است و رئیس بزرگترین باند قاچاق مواد مخدر. زندگی او پر از راز و معما است و هیچ چیز در آن ساده به نظر نمیرسد. زمانی که سه پلیس نفوذی به این باند وارد میشوند، پرده از اسرار بیشتری برداشته میشود. آنها به زودی متوجه میشوند که زندگی آنالیا فراتر از آن چیزی است که به نظر میرسد و جالبتر اینکه هویت و نام او نیز جعلی است. این کشفها پلیسها را در مسیری پر از پیچیدگی و چالشهای جدید قرار میدهد.
- نام کتاب: دختر نقابدار
- ژانر: عاشقانه، پلیسی، هیجانی
- نویسنده: آمنه آبدار
خلاصه کتاب:
دانلود رمان نسل دلدادگان... رمان نسل دلدادگان روایتگر خاندانیست که برای عشق میجنگند؛ عشقی که در گذشته اتفاق افتاده و در این میان کینهای پر از نفرت قلبی را سیاه کرده، حالا برای عشاق دیروز و امروز اتفاقاتی در شرف وقوع است! قلبهایی پر از عاشقانههای بیانتها.
خلاصه کتاب:
دانلود رمان آگاپه... میرزا محراب خان ملکان با وجود اینکه در آستانهی سی سالگیه اما یه شهر رو اسمش قسم میخورن چون یار و یاور همهست. دلش بند دختریه که از هرچی مرد مذهبیه متنفره… به خاطر فرار از دست میرزا محراب خان، خودشو به دست یه مرد ۴۰ساله میسپاره و سهرابِ تازه از فرنگ برگشته، به گلاره دست درازی میکنه و اینجاست که گلاره مجبور میشه زنِ میرزا محراب بشه. محرابی که خبر نداره چی به سرش اومده اما وقتی میفهمه گلاره …
خلاصه کتاب:
دانلود رمان خواستگار پرماجرای باغ انار...من بارانم، دختری شیطون که کل فامیل و دوستام از دست شیطنتام دیگه عاصی شده بودن. ماجرای اصلی زندگی من از اون روز شروع شد که برای خواهرم خواستگار اومد تو خونه باغ انارمون. قرار شد به خاطر پسر خالهام که عاشق خواهرم بود، خواستگار رو فراری بدم. هر بلایی که فکر کنید تو باغ انار سرش آوردم، غافل از اینکه داماد رو اشتباهی گرفتم!
مدتی بعد دانشگاه قبول شدم و با خودم عهد کردم که سربهراه بشم. اما دقیقاً تو روزهای اول دانشگاه بود که اون پسر رو تو کلاسمون دیدم و…
خلاصه کتاب:
دانلود رمان هذیون... آرنجم را به زمین تکیه دادم و با سختی نیمخیز شدم تا بتوانم بنشینم. یقه لباسم را در مشتم فشردم و در حالی که نفسنفس میزدم، سرم را به دیوار تکیه دادم.
ساق دستم تیر میکشید، رد ناخنها روی پوست قرمز و خطخطیاش جا مانده بود. با هر حرکتی که به دستم میدادم، دردی شدید در مچم میپیچید و ریتم نفسهایم را ناخودآگاه تندتر میکرد. اما تمام این دردها در برابر زخمی که در قلبم بود، هیچ به حساب میآمد.
بوی غذای سوخته فضای خانه را پر کرده بود و تلفن بیوقفه زنگ میخورد. اما ذهنم چنان خالی بود که حتی نمیتوانستم دست و پایم را راهنمایی کنم چه کاری باید انجام دهند...