رمان پسر بلوچ داستانی عاشقانه و غمگین است که میان یک دختر تُرک به نام إلای و پسر بلوچ به نام هیرمان شکل میگیرد. هیرمان پسری خونسرد و جدی است که دل هر دختری را میبرد، اما إلای دختری است مظلوم اما سرزباندار که برخلاف مخالفتهای خانوادهها، حاضر به پذیرفتن هیرمان به عنوان شریک زندگیاش میشود. إلای با هیرمان به بلوچستان سفر میکند و در آنجا متوجه میشود که زندگی و مشکلات هیرمان پیچیدهتر از آن چیزی است که تصور میکرد.
رمان پسربلوچ یک داستان عاشقانه با زیرلایههای اجتماعی و مافیایی است که نشاندهنده چالشها و موانع است که افراد در مسیر عشق و تعلق به یکدیگر با آنها مواجه میشوند. این رمان همچنین به دنیای پیچیده روابط مافیا و فشارهای اجتماعی که بر افراد تحمیل میشود، پرداخته است.
خلیج الماس [جلد ²] داستان ریچل جونز، زنی است که پس از فوت شوهرش از هر نوع ارتباط انسانی دوری میکند و به گوشهای از زندگی خود پناه میبرد. او به دنبال دردسر یا مردها نمیگردد، اما در یک شب تابستانی و در پی پیادهروی کنار ساحل، با کال سابین آشنا میشود. کال زخمی و آشفته است و در حال دست و پنجه نرم کردن با زخمهای روحی و جسمی خود است. ریچل که از اوضاع وخیم او آگاه میشود، تصمیم میگیرد به او کمک کند، اما چیزی از هویت واقعی او نمیداند.
عشق بین ریچل و کال به تدریج شکل میگیرد و ریچل با تمام وجود به او کمک میکند تا زخمهایش را درمان کند. در همین حال، زندگی ریچل وارد دنیای پرخطر کال میشود و او باید با خطراتی که در اطراف کال وجود دارد روبهرو شود. وقتی سرنوشت دوباره آنها را به هم نزدیک میکند، سوالی بزرگ پیش میآید: آیا اینبار میتوانند از هم جدا بمانند؟
رمان آصلان داستان آصلان شاهی، تاجر چرمی نامدار و خشنی است که از دختری زیبا و مظلوم به نام آلما به طور مخفیانه مراقبت میکند. آصلان تصمیم گرفته که هرگز نزدیک آلما نشود و در امانتهایی که به او سپرده شده خیانت نکند، اما دلبری و طنازی آلما باعث میشود تا طاقتش طاق شود و او را به دست بیاورد.
غافل از اینکه این تصمیم او باعث میشود که حقیقت تلخی در مورد مرگ خانواده آلما آشکار شود. سرنوشت آصلان و آلما در هم تنیده میشود و آنها باید با معماهایی روبهرو شوند که میتواند زندگیشان را تغییر دهد. داستانی پر از پیچیدگیهای احساسی، معماهای حلنشدنی و عشقی که در میان درد و رنج شکل میگیرد.
این رمان داستانی جذاب و پر از اتفاقات غیرمنتظره است که به رابطه چند دختر و پسر پرداخته است. هر کدام از این شخصیتها به شیوهای متفاوت و به طرزی عجیب با یکدیگر روبهرو میشوند و در مسیرهای پر از پیچیدگیهای احساسی قرار میگیرند. داستان پر از عشق، خیانت، پنهانکاری، عشقهای اشتباهی، لجبازی و شیطنت است و ماجراهایی در آن اتفاق میافتد که هیچکس نمیتواند پیشبینی کند.
این رمان با لحن طنز و هیجانی خود توانسته است احساسات متضاد شخصیتها را به خوبی به نمایش بگذارد و چالشهای درونی آنها را به صورتی جذاب روایت کند. با خواندن این رمان، مخاطب به دنیایی پر از هیجان و پیچیدگیهای روابط انسانی وارد میشود که هر لحظهاش غیرقابل پیشبینی است.
داستان رمان درباره دختری به نام ژرفاست که لیدر تورهای گردشگری است. او با شهریار، مردی ایرانی که مدت زیادی را در خارج از ایران گذرانده و مدیریت یکی از برندهای معروف جواهر دنیا را بر عهده دارد، آشنا میشود. شهریار با هویت خارجی به نام رابرت هیل به ایران میآید تا از خانواده پدریاش که سالها پیش او و مادرش را آزار دادهاند، انتقام بگیرد. ژرفا به عنوان لیدر انتخاب میشود و در این مسیر به دست راست شهریار تبدیل میشود. ارتباط آنها پیچیدهتر میشود و در ادامه داستان اتفاقات زیادی برایشان رقم میخورد.
ترنم با پدری متعصب و سختگیر، تمام دلخوشیهای زندگیش به وجود مادرش و پسرخالهاش الیاس عجین شده است. صمیمیت و وابستگی او و الیاس به کودکیشان محدود نشده و همچنان باقیمانده است. با اتفاقاتی، آراز، برادر ناتنی الیاس، درگیر زندگی ترنم و الیاس میشود و فصل تازهای از زندگی برایشان رقم میخورد...
دانیال سرگرد جوانی که در پی پروندهی قتل سریالی متوجه خیانتی بزرگ میشود، (میران و لینا) دختر و پسری که پنهانی ازدواج کردهاند، میرانی که از خانواده طرد شده با یک پدر خلافکار آیا میتواند رابطه و زندگی خود را حفظ کند؟ فربد و فرزامی که خیلی زود یتیم شدند، فربدی که پا در راه اشتباهی میگذارد و فرزامی که بیخبر از همه جا پایش به یک رابطهی مجازی باز میشود و …
اون مثل یه مادهی شیمیایی میمونه که نمیتونی مجذوبش نشی. شهوانی، شیرین، و به طرز آزاردهندهای کامل بود وقتی که ۷ سال پیش ترکش کردم. بدنم، حسی که وقتی زیرم بود رو به یاد میاورد و دوباره اون رو میخواد. قلبم به یاد میآورد که چطوری شکسته و میخواهد تا اونجا که ممکنه دورتر بشه. اما اون همه جا هست، منو آزار میده، شکنجهام میده، تمام دلایل منطقی رو نقض میکنه. من باید اون رو فراموش کنم، ادامه بدم و اون رو از قلب و ذهنم خارج کنم، اما برای انجامش باید برای آخرین بار اون رو داشته باشم. با یه بوسه شروع شد.
ما هرگز نمیخواستیم عاشق شیم. اما من 17 سالم بودم و بیخیال و اون 19 ساله بود، زیبا و ممنوع. خانوادههامون هرگز قبول نمیکردن… و من برای نجات آیندهاش قلبش رو شکستم. حالا پسری که 7 سال پیش دوستش داشتم، مردیه که نمیتونم داشته باشم. اون به چیزی تبدیل شده که بدن من میخواد، قلب من میخواد… و نجابتم رو زیر سوال میبره.
دریای پرتلاطم زندگی دو آدم؛ اولی پسری که داغدیدهی گلی است که بخاطر اشتباه او پرپر شد و او فرصتی برای جبران اشتباهش نداشت. دیگری دختری بیپناه و زخم خورده از بازی روزگار که در یک نیمه شب بارانی، بخاطر یک اتفاق، بر دنیای پر انتقام پسری شیر صفت سقوط میکند. عشق برای این دو زندگی پلی میشود برای عبور از تلاطم بیوقفهی دریای حوادث تا رسیدن به رویای آبی آرامش.
همه چیز زندگی مشترک المیرا و امیر بر وفق مراد است تا اینکه مادر اصلی دخترشان پیدا میشود. با از دست دادن دختر کوچکشان ورق برمیگردد. عشقشان درگیر مشکلات اجتماعی میشود و تا مرز جنون و جدایی پیش میرود. تنها ترنمی از جنس خوشبختی میتواند ناجی آنها باشد.