ترنم با پدری متعصب و سختگیر، تمام دلخوشیهای زندگیش به وجود مادرش و پسرخالهاش الیاس عجین شده است. صمیمیت و وابستگی او و الیاس به کودکیشان محدود نشده و همچنان باقیمانده است. با اتفاقاتی، آراز، برادر ناتنی الیاس، درگیر زندگی ترنم و الیاس میشود و فصل تازهای از زندگی برایشان رقم میخورد...
همه چیز زندگی مشترک المیرا و امیر بر وفق مراد است تا اینکه مادر اصلی دخترشان پیدا میشود. با از دست دادن دختر کوچکشان ورق برمیگردد. عشقشان درگیر مشکلات اجتماعی میشود و تا مرز جنون و جدایی پیش میرود. تنها ترنمی از جنس خوشبختی میتواند ناجی آنها باشد.
داستان زندگی چند زن و مشکلات به وجود آمده از ازدواجهای آنها است. ازدواجهایی که عادی نبوده و زندگی را برای زنهای داستان سخت کرده است. حالا باید این زنها گلیم خودشان را از آب بکشند بیرون. برخی از آنها تنها هستند و برخی شاید کسی را در کنار خود داشته باشند، اما... پ.ن: این رمان برداشت آزاد از زندگی واقعی چند زن است...
«حقیقت این بود که من مرده بودم... اما کنار آدمهای اطرافم مثل یه دختر عادی زندگی میکردم...» یاقوت، دختری جوان با گذشتهای تلخ، درگیر پیامدهای یک اشتباه در دوران نوجوانیاش شده است. او بهدلیل انتشار عکسها و فیلمهای شخصیاش، تحت کنترل و سوءاستفاده بهرنگ، پسری عوضی، قرار میگیرد. فشارهای خانواده مذهبی و تهدیدات بهرنگ، زندگی یاقوت را به جهنمی تبدیل میکند.
در میان این آشوب، یاقوت برای پروژه دانشگاهی خود با بهزاد، مردی مرموز و خشن که بهعنوان یک "مَستر" شناخته میشود، همگروه میشود. آشنایی با بهزاد، پیچ و خمهای جدیدی به زندگی او اضافه میکند و داستان وارد مسیری تاریک و پرتعلیق میشود. این فقط شروعی برای داستانی پرهیجان و تأثیرگذار است.
پگاه، دختری که هرگز از خانوادهاش محبتی ندیده، ناخواسته درگیر علاقه و اشتیاق امیرحافظ، پسرعمویش میشود. امیرحافظ، علیرغم اشتباهی که در نوجوانی مرتکب شده و به پگاه تعرض کرده، همچنان به عشقش پایبند است. او با وجود مخالفتهای خانوادهها و حتی خود پگاه، مصرانه برای ازدواج با او تلاش میکند. این داستان تلخ و تأملبرانگیز، مبارزهای بین عشق، گناه، و کشمکشهای خانوادگی را روایت میکند.
دانلود رمان معمر... این رمان داستان پیرمردی، در میان شوریدگی از جنس نفرت، قلب فرتوتش زیر آواری از خاطرات تلخ گذشته شکسته شده! با هجوم یک اتفاق ناگهانی به راحتی استشمام میکند بوی تعفن و رغبت انگیز عشقی کهنه را؛ اما دروازهی قلبش قفلی دارد از تبار کهنگی که هیچکس توان عبور از آن را ندارد. بلکه شاید باشد چشمان شهلایش کلید همان دروازه خاک خورده…
دانلود رمان دیوار آهنی. ریما، دختری که به خاطر اتفاقی بیارزش و پوچ از خانوادهاش طرد شده، اتفاقی که در آن بیگناهترین فرد، خودش است.
او حالا پرستار کودکی کوچک میشود، اما... پدر آن کودک چه کسی است؟! پدری که عشق قدیمی و فراموشنشدنی ریماست!