داستان از جایی شروع میشود که قهرمان قصه در یک شب بارانی و تاریک در دل طبیعت به چالش کشیده میشود. آسمان غریدن میکند، باران سیلآسا راههای بازگشت را میبندد و شخصیت اصلی مجبور میشود تا در دل کوه و جنگل به دنبال پناهگاهی باشد. در این میان، غاری با نور کمجان و اسرارآمیز توجهش را جلب میکند و با ورود به آن، دختری جوان و مرموز را میبیند.
این دختر که به طرز شاعرانهای در غار پناه گرفته، ظاهری غیرعادی دارد. لباس طراحی شده از برند شنل، پوست لطیف و رفتار مرموز او، قهرمان داستان را شیفته و کنجکاو میکند. اما ماجرا به همینجا ختم نمیشود. رازهایی در این غار و گذشتهی این دختر نهفته است که خواننده را به سفری هیجانانگیز میبرد.
یاس، دختری با استعداد خارقالعاده در طراحی، تصمیم میگیرد برای شرکت طراحی معروفی درخواست بدهد و با هیجان خود را برای شروع کار جدید آماده میکند. اما چیزی که نمیداند این است که رئیس این شرکت کسی است که قبلاً مسیر زندگیاش را به شکلی غیرمنتظره تغییر داده است...
ماجراهای یاس در کنار چالشهای کاری، به درگیریهای احساسی و معمایی گره میخورد. او باید با تضادها و تصمیماتی مواجه شود که هرکدام میتوانند سرنوشتش را تغییر دهند. از یکسو با معمای گذشته و رابطهاش با رئیس شرکت و از سوی دیگر با خانواده و دغدغههای عاطفیاش دستوپنجه نرم میکند.
رمان پای مرام به قلم سودا ترک داستانی عاشقانه و خانوادگی است که در محلهای قدیمی از پایینشهر جریان دارد. احمد، جوانی با غیرت، در شرایط سخت زندگی میکند و تمام تلاشش را میکند تا مادر و خواهرش را از مشکلات مالی رها کند. پدر احمد سالها پیش به دلیل پول از آنها رفته و حالا احمد باید بار مسئولیت خانواده را به دوش بکشد.
داستان زمانی پیچیدهتر میشود که احمد در موقعیتهای دشواری قرار میگیرد و در دو راهیهای سختی از زندگی باید تصمیم بگیرد. در همین راستا، شهاب، دوست نزدیک احمد، که او را در این مسیر حمایت میکند، همراه همیشگی اوست. اما تمام این تغییرات و آزمونها وقتی اتفاق میافتند که احمد با روشنا آشنا میشود. رابطه احمد و روشنا در روند داستان پیچیده میشود و به احوالات درونی احمد دگرگونیهای جدیدی میدهد.
پای مرام داستانی است از خانواده، صداقت و اصول انسانی که در موقعیتهای مختلف زندگی به چالش کشیده میشود. مرام احمد و همراهی با شهاب و خانواده، او را به شخصیتی برجسته در دل محله و در دنیای خود تبدیل میکند. این رمان به زیبایی و با قلمی روان، عشق و وفاداری را در بستر جامعهای که در آن زندگی میکنند، تصویر میکند.
چشمان روایت دختری است که به واسطه گذشتهای تاریک و پر از درد متولد شده است. او که حاصل یک تجاوز است، با مرگ پدر تاجرش، به ناچار به خانه همکار او، یعنی بهزاد، نقل مکان میکند. اما این اقامت پرچالش، بهانهای برای آشکار شدن رفتارهای عجیب بهزاد و رازهای تاریک گذشته او و چشمان میشود. هر چه داستان پیش میرود، کشف رازها، رابطهای ممنوعه و پرماجرا را شکل میدهد که زندگی هر دو را زیر و رو میکند.
این رابطه ممنوعه شروع ماجراهایی است که خواننده را تا آخرین صفحه مجذوب خود نگه میدارد.
رمان مهربانگ داستان مردی به نام کیاشا رادمان است که پس از قتل برادرش به دست قاتلی ناشناس، به دنبال انتقام برمیآید. او به خانه برادرش بازمیگردد و در تلاش است تا با پیدا کردن قاتل، خواهر او روژان اخوان را تحت فشار قرار دهد. روژان که خود هیچ نقشی در این حادثه نداشته است، ناخواسته وارد بازی انتقام میشود و در این میان، روابط پیچیده و پیچیدگیهای روانی او و کیاشا بر روند داستان تاثیرگذار است.
این رمان پر از کشمکشهای درونی است که به خوبی خواننده را در دنیای خود غرق میکند و سوالات مختلفی در ذهنش ایجاد میکند. آیا کیاشا قادر خواهد بود انتقام برادرش را بگیرد؟ آیا روژان حقیقت را خواهد فهمید؟ ماجراهای عاشقانه و معمایی رمان مهربانگ شما را به چالش خواهد کشید تا به پایان داستان برسید.